نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 592

مورد غضب و خشم حضرت زهراء سلام الله علیها نسبت به دشمنانشان سخن می گفتید ، و داستان کلمۀ صدّیق و نگرانی حضرت را شرح می دادید ، دیدم خانمی نورانی و نقاب بر رو، از میان زنها برخاستند ، و مرا صدا زدند و فرمودند: به این آقا بگو : « مرحباً بک » با شنیدن این رؤیا و لطف و مرحمت حضرت زهراء سلام الله علیها منقلب شدم ، و متوجّه گشتم که ، آن حضرت تا حدّی نسبت به دشمنان خودشان خشمگین و غضبناک هستند ، که راضی نیستند نسبت به آنها ، با الفاظ احترام آمیز برخورد شود، و همان شب جریان خواب بانی مجلس را برای مردم شرح دادم، و این مطلب تقریباً روضۀ آن شب بود، و همه را دگرگون و منقلب کرد، و در این زمینه این دو بیت را سروده ام :

زبسکه فاطمه از دشمنان بد آئین

ستم کشید و نبودش بجز دلی خونین

نه راضی است ، که کس نام دشمنی او را

برد به نیکی و ، سازد به احترام قرین

79-همانطور که خودت می گوئی صحیح است و ترک نکن

مهندسی است دلبسته به أهل البیت علیهم السلام و علاقمند به حضرت زهراء سلام الله علیها و جریانی برایش اتّفاق افتاده ، که چنین تعریف می کند : صلوات بر فاطمۀ زهراء سلام الله علیها را از یکی از علماء بزرگ ، این چنین یاد گرفته و حفظ نموده بودم :

الّلهُمَ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وأبیها وبَعلِها وبَنیها وَ ألسِّرِّ المُستَودَعِ

فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بِه عِلمُکَ

و در قنوت نمازها این صلوات نورانی و پر فیض را می خواندم ، تا این که در یکی از سالها ( در ایّام فاطمیّه ) به مجلسی رفتم ، و گوینده ای همان صلوات را می خواند ، ولی در اعراب آن ، در دو مورد غیر از آنچه ذکر شد قرائت نمود ، و من دچار تردید شدم ، و با این که به آن عالم بزرگی که از او فرا گرفته بودم