نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 605

صفحه 605

داری و دوری همسرم را ندارم ) .

تا یک شبانه روز ، به همین حال می ماند، تا این که می بیند همان شخصی که به او محرمانه گفته بود من به جمکران می روم ، بالای سر او ایستاده و می گوید : بیا که مورد عنایت قرار گرفته ای ، و حضرت زهراء سلام الله علیها همسرت را شفا داده اند ، می گوید چه خبر شده ؟ می گوید : چند ساعت قبل ، همسرت در عالم خواب مشرّف می شود به محضر مقدّس چند بانوی مجلّله ، که به عیادت او آمده بودند ، و یکی از آنها فرموده بودند : ما شفای تو را از خدا گرفتیم ، او بیدار می شود و شروع می کند به گریه و ناله و می گوید: من شفا گرفته ام ، همه دور او جمع می شوند ، و دکترها و پرستارها حاضر می شوند و وضعیّت او را می بینند ، و هنگامی که او را نزد همان دکتر مخصوص می برند، و معاینات پزشکی انجام می دهد ، می گوید : او هیچ گونه اثری از سرطان در بدنش نیست ، و هم اکنون او آمده است به مسجد جمکران ، و خود را روی زمین انداخته، و از حضرت زهراء سلام الله علیها تشکّر می کند ، که سبب شفای او گردیده اند .

ناقل داستان می گوید: در جلسۀ یاد شده شرکت کردم، و از همان خانم شفا یافته خواستیم که جریان شفای خود را نقل کند ، و او گفت : همۀ اینهائی که در این جلسه حضور دارند ، از همسایگان و فامیل من هستند ، و در دورۀ بیماری و گرفتاری من به عیادتم می آمدند ، و هم اکنون با عنایت حضرت زهراء سلام الله علیها می بینید که شفا یافته ام .

86-نام کتاب را بگذارید أفسانۀ خلافت

یکی از خطباء دلبسته به أهل البیت علیهم السلام و حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسد : خیلی دلم گرفته بود، نه حال حرف زدن داشتم و نه حال مطالعه ، چون شنیده

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه