نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 629

1- مردگان با ما سخن می گویند ، صفحۀ 25

2- در یکی از داستانهای گذشته ، در تعلیم مرحوم علّامۀ طباطبائی قدس سِرُّه جملۀ(والسِّرِّالمُستَودَعِ فیها ) در مجموع جمله های صلوات ، ذکر گردیده است .

شبی در عالم رؤیا می بیند که حضرت زهراء سلام الله علیها به افتخار او مجلس بزرگداشتی ترتیب داده اند ، و صدها نفر از اهل ولایت ، در آن مجلس دعوت شده اند ، و سفرۀ بسیار رنگینی پهن گردیده ، و همگان بر سر سفرۀ احسان حضرت زهراء سلام الله علیها متنعّم هستند ، و آن حضرت شخصاً در این مجلس حضور دارند، و از کنار سفره عبور می کنند ، و به حاضران خوش آمد می گویند .

102-پیدا شدن گمشده در اثر توسّل به حضرت زهراء سلام الله علیها

33 سال پیش ، دوست گرانقدرم حجّه الإسلام و المسلمین آقای ، حاج شیخ جواد علّامی ، به شهر «تکاب » دعوت می شوند، و خدمات شایسته ای انجام می دهند ، و اختلافات مردم را رفع می نمایند ، و در میان اهالی شهر صلح و صفا ایجاد می کنند . ایشان موفّق می شوند که سه مسجد به نامهای : مسجد صاحب الأمر علیه السلام و مسجد ولیّ عصر علیه السلام و مسجد امام زمان علیه السلام در آنجا تأسیس نمایند ، به هنگام بازگشت به قم ، در خیابان سپه تهران ، از گاراژ میهن تور ، به سوی گاراژ شمس العماره ( در خیابان ناصر خسرو ) عزیمت می کنند ، و ساک دستی خود را پشت تاکسی می گذارند ، و رانندۀ تاکسی خیال می کند که صاحب ساک ، هنوز در تاکسی نشسته است ، و لذا حرکت می کند و ایشان با دست خالی به قم بر می گردند ، در حالی که در آن ساک مقداری پول و هشت مجلّد دفتر یادداشت بوده است ، و ایشان برای گم شدن آن دفترها بسیار ناراحت بوده اند . عصر جمعه ای برای شرکت در مجلس روضه به منزل مرحوم آیه الله ، حاج سیّد حسین قاضی طباطبائی ( پسر خاله علّامۀ طباطبائی ، و صاحب کرامات فراوان ) می رود، مرحوم قاضی از ایشان می پرسد که چرا ناراحت هستید ؟ ایشان داستان را نقل می کنند ، آیه الله قاضی می فرمایند : شما امروز یک روضۀ حضرت