هودج خون :گذری بر عزاداری و نامگذاری شب های محرم صفحه 93

صفحه 93

شفای بیماری خود را می کند. حضرت به او می فرماید که در فلان روز که برای عزاداری به منزل آیت الله بهبهانی می رود، پای او شفا خواهد یافت. در این لحظه با خوشحالی از خواب بیدار می شود و منتظر موعد مقرر می گردد.

روز موعود فرا می رسد و او با عصا به مجلس عزاداری می رود. خودش می گوید: پس از یک ساعت نشستن در مجلس حس کردم که پایم تیر می کشد. پایم را دراز کردم و آن را حرکت دادم. دیدم که قدرت حرکت دارد و شفا پیدا کرده است. این در حالی بود که روضه خوان، هنوز روضه را ختم نکرده بود. در این لحظه، من از جایم برخاستم و عصا را کنار انداختم و فریاد زدم: من شفا گرفتم و مجلس پر از عطر صلوات شد و همگی برای تبرّک جستن نزد من آمدند(1).

گفت و گو

گفت و گو

گفت و گوی حضوری با حضرت «آیت الله اعتمادی» از مدرسین حوزه ی علمیه ی قم:

«خاطره ای که به ذهنم می رسد، مربوط به سال ها قبل در یکی از مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله علیه السلام است که من در آن سال ها کمر درد شدیدی داشتم که واقعا مرا آزار می داد. یادم هست که آن روز در آن مجلس، خیلی منقلب شدم و گریه کردم. در همین هنگام به ذهنم رسید که شفای کمر دردم را از آقا بگیرم. به همین خاطر، مقداری از اشک چشمانم را در همان حالت گریه با دست پاک کردم و از زیر لباس به کمرم، همان جایی که درد می کرد، مالیدم. پس از این که این کار را کردم و مجلس تمام شد، به خانه برگشتم، اما هر چه نگاه کردم دیدم از درد خبری نیست و اصلاً انگار دردی در کار نبود. این یک


1- کرامات الحسینیه، ج2، ص 113.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه