عاشورا صفحه 290

صفحه 290

مروان که در جلسه حاضر بود، به ولید گفت: به خدا سوگند! اگر حسین هم اکنون از تو جدا شود و بیعت نکند، هرگز چنین فرصتی، به چنگ نخواهی آورد، مگر آن که کشتار فراوانی میان شما اتّفاق افتد. جلوی او را بگیر و مگذار از

نزد تو بیرون رود، تا بیعت کند و گرنه گردنش را بزن!

امام(علیه السلام) ناگهان از جایش برخاست و فرمود:

«یَابْنَ الزَّرْقاءَ أَنْتَ تَقْتُلُنی اَمْ هُو؟ کَذِبْتَ وَاللّهِ وَ اَثِمْتَ ; ای پسر زرقاء (زن چشم کبودِ بد سیرت)، تو مرا می کشی، یا او؟ به خدا سوگند! دروغ گفتی و گناه کرده ای!».(1)

به روایت ابن اعثم امام(علیه السلام) به وی فرمود:

«وَیْلی عَلَیْکَ یَابْنَ الزَّرْقاءَ أَتَأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقی؟! کَذِبْتَ وَاللّهِ، وَاللّهِ لَوْ رامَ ذلِکَ اَحَدٌ مِنَ النّاسِ لَسَقَیْتُ الاَْرْضَ مِنْ دَمِهِ قَبْلَ ذلِکَ، وَ إِنْ شِئْتَ ذلِکَ فَرُمْ ضَرْبَ عُنُقی إِنْ کُنْتَ

صادِقاً ; وای بر تو ای پسر زرقاء! تو فرمان کشتن مرا می دهی؟ به خدا سوگند دروغ می گویی! به خدا سوگند! اگر کسی از مردم چنین اراده ای کند، قبل از آن که بتواند کاری کند، زمین را از خونش سیراب می کنم; اکنون اگر راست می گویی، بیا تهدید خود را عملی کن و گردنم را بزن!».(2)

19 ادامه همان سخن

آنگاه امام(علیه السلام) با صراحت وارد بحث شد و رو به ولید بن عتبه کرد و فرمود:

«أَیُّهَا الاَْمیرُ! إِنّا أَهْلُ بَیْتِ النَّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَهِ وَ مَحَلُّ الرَّحْمَهِ وَ بِنا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنا خَتَمَ، وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ خَمْر قاتِلُ النَّفْسِ الُْمحَرَّمَهِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلی

پاورقی

1 . ارشاد مفید، ص 374 و تاریخ طبری، ج 4، ص 251.

2 . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18 و مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 184.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه