عاشورا صفحه 499

صفحه 499

نور خدا

قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست

با قضا گفت مشیّت که قیامت برخاست

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

نه بقا کرد ستمگر نه بجا ماند ستم

ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست

بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست

دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی

این قبا راست که بر قامت هر بی سر و پاست

تو در اوّل سر و جان باختی اندر ره عشق

تا بدانند خلایق، که فنا شرط بقاست

منکسف گشت چو خورشیدِ حقیقت بجمال

گر بگریند ز غم دیده ذرّات رواست

رفت بر عرشه نی تا سرت ای عرش خدا

کرسی و لوح و قلم بهر عزای تو بپاست

«فؤاد کرمانی»

مهر آزادگی

بزرگ فلسفه قتل شاه دین حسین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه