تحقیق درباره ی اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع) صفحه 132

صفحه 132

الوری روشن است که امام (ع) در جلو خیمه ها نشسته و آن طفل را از بانوان حرم خواسته و سید (ره) در لهوف فرموده: زینب کبری علیهاالسلام آن را آورده به امام (ع) داده که وداع کند و مادر آن طفل رضیع رباب بنت امری ء القیس و نامش عبدالله است که شش ماهه و شیرخوار بوده و او را در جلو چشم بانوان حرم امامت در حالی که مادرش در جلو خیمه ایستاده بود [466] از گلویش حرمله با تیر زده و آن موقع احوال بانوان [ صفحه 662] عصمت و مخدرات حرم امام (ع) چقدر دگرگون شده و در چه حال می شوند؟ خدا می داند. ابوالفرج اصفهانی گوید: چنانچه مسندا نقل کرده امام حسین (ع) غلامی را خواست و او را در بغل خود نشانید و عقبه بن بشیر تیری انداخت و او را ذبح کرد. از این تعبیر ابوالفرج و همچنین از تعبیرات بزرگان مانند شیخ مفید (ره) که فرموده: (و اجلسه فی حجره) ص 254 ارشاد. ظاهر است که آن طفل را امام (ع) در حجر خود نشانیده و دور از اعتبار عادیست که نوزاد در بغل انسان بنشیند چنانچه نقل خواهد شد لابد باید بر حسب عادی سن طفل قدری بزرگتر باشد تا امام (ع) او را در حجر مبارک خود بنشاند. شیخ مفید (ره) فرموده: که امام (ع) جنازه ی عبدالله را آورده نزد جنازه های شهدا از اهل بیتش گذاشت و گوید: «ثم حمله حتی وضعه مع قتلی اهل بیته» ص 254- ارشاد. و عبدالله رضیع که تیر به گلویش در جلو چشم مخدرات خاندن عصمت و مادرش رباب نشسته و او را

ذبح کرده امام (ع) او را به خواهرش زینب کبری داده و سپس دو کف مبارک خود را از خون طفل پر کرده و به طرف آسمان انداخته است چنانچه در لهوف است یا به قول دیگر به زمین ریخته است چنانچه در ارشاد شیخ مفید (ره) و تاریخ طبری است. [ صفحه 663] و سید (ره) در لهوف فرموده: امام (ع) مصارع جوانان و احبه ی خود را دید و ندا فرمود آیا معینی است که به ما کمک کند و فرموده: فارتفعت اصوات السناء بالعویل فتقدم الی باب الخیمه و قال لزینب علیهاالسلام ناولینی ولدی الصغیر حتی أودعه فاخذه و أو مأ الیه لیقبله فرماه حرمله بن کاهل بسهم فوقع فی نحره فذبحه فقال لزینب: خذیه ثم تلقی الدم بکفیه فلما امتلاء تارمی بالدم نحو السماء ثم قال: هون علی ما نزل بی انه بعین الله تعالی قال الباقر (ع): فلم یسقط من ذلک الدم قطره الی الارض. لهوف ص 66 ط صیدا. امام (ع) که هر دو کف مبارک را پر از خون طفل فرموده بعد از آن که او را به خواهرش داده و او طفل را از امام (ع) گرفته پس از آن هر دو کف را پر از خون کرده و به آسمان انداخته است چنانچه اعتبار و عادت هم آن را می رساند اگر طفل در حالی که در بالای دستهای امام علیه السلام بوده هر دو کف را نمی تواند پر از خون نماید و طفل را هم نگاه دارد مگر یک کف را پر نماید و پر کردن هر دو کف شاهد آنست که بعد از دادن طفل به خواهرش

زینب کبری علیهاالسلام این کار را عملی فرموده است چنانچه صریح عبارت سید (ره) در لهوف است و نقل شد. و در عبارت شیخ مفید (ره) در ارشاد و سید (ره) در لهوف ذکری از عطش طفل «عبدالله رضیع» در میان نیست فقط این است که امام علیه السلام آمد جلو خیمه ها و طفل صغیر را خواست برای این که وداع فرماید و او را می بوسید در آن هنگام هدف تیر حرمله قرار گرفت. [ صفحه 664] سبط ابن الجوزی در تذکره الخواص گوید: فالتفت الحسین فاذا بطفل له یبکی عطشا فأخذه علی یده و قال یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل فرماه رجل منهم بسهم فذبحه فجعل الحسین یبکی و یقول: اللهم احکم بیننا و بین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا فنودی من الهوی «دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه » [467] . این طفلی که سبط ابن الجوزی اسم او را ذکر نکرده و قضیه ی تیرخوردن او را بیان نموده که از جهت عطش گریه می کرده و امام علیه السلام او را بالای دست مبارک گرفته و خطاب به آن قوم ستمکار و درنده های بیابان کرده و فرموده: هرگاه به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید و او را با تیر زده اند. این حالات که طفل را در مقابل آن قوم نگاه داشه مغایرت با جریان (عبدالله رضیع) دارد بلکه این طفل علی اصغر است که از عطش گریه کرده و امام علیه السلام او را آورده و برای او آب خواسته و فرموده اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید و او را نیز هدف تیر جفا قرار

داده اند از اینجا ظاهر می شود که حالات این دو طفل را به هم خلط کرده اند و ندائی که از آسمان آمده «دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه» این خطاب درباره ی عبدالله رضیع است که امام علیه السلام به مجرد [ صفحه 665] شنیدن آن ندا طفل را به خواهرش زینب کبری داده است چون قضایا به هم مشتبه شده سبط ابن الجوزی آن ار درباره ی علی اصغر ذکر کرده است. علی اصغر شیرخوار نبوده بعضی گفته اند: که چهار سال داشته و از نماز خواندن امام علیه السلام به وی چنانچه نقلش می آید ظاهر می شود که شش سال داشته است [468] و بعضیها بیشتر از آن نیز گفته اند [469] .

معنی ندای آسمانی: دعه یا حسین فان له ... الخ

و معنی آن ندای آسمانی این است که یا حسین طفل شیرخوار را رها کن و لذا امام علیه السلام فورا طفل را به خواهرش زینب کبری علیهاالسلام داده و فرموده: یا اختاه خذیه. چون به مقتضای بشریت در آن موقع در جلو چشم بانوان عصمت و مادرش رباب که آن طفل شیرخوار تیر خورده و خدا می داند در آن حال اوضاع و احوال آن مخدرات عصمت با مشاهده ی آن منظره ی دلخراش طفل چطور شده؟ محبت اولاد خواسته به قلب مبارک امام علیه السلام راه بیابد و لذا فوری خطاب رسیده: ای حبیب من محبت اولاد با تیر خوردن او مبادا به قلب تو که پر از محبت خداست راه یابد بلکه او را رها کن و محبت او را از قلبت خارج کن زیرا برای [ صفحه 666] او در بهشت دایه و شیردهنده است تو مشغول محبت من باش که در راه دین من از همه

چیز حتی از اولاد خود هم گذشتی. و لذا امام علیه السلام فوری به خواهرش فرمود طفل را بگیرد و او را به آن بانوی عصمت داده است. معنی آن ندا آن نیست که بعضیها گویند: طفل را بگذار زمین راحت جان بدهد او را در بهشت شیردهنده است چنانچه رسول الله صلی الله علیه و آله درباره ی فرزندش ابراهیم علیه السلام فرموده: ان له مرضعا فی الجنه- رجوع شود به اصابه به ترجمه ی ابراهیم بن رسول الله صلی الله علیه و آله و تهذیب الاسماء نووی ج 1 ص 102. و محمد بن طلحه ی شافعی در مطالب السؤل گوید: کان له علیه السلام ولد صغیر فجائه سهم فقتله فرمله علیه السلام بدمه و حفر له بسیفه و صلی علیه و دفنه و قال هذه الابیات: غدر القوم و قد ما رغبوا... الخ. باز گوید: اما علی الاصغر جاءه سهم و هو طفل فقتله و قد تقدم ذکره عند ذکر الابیات لما قتل [470] . خوارزمی ابومؤید موفق بن احمد مکی اخطب خوارزم متوفی (568) ه. ق در کتاب مقتل الحسین علیه السلام گوید: فتقدم الی باب الخیمه و قال: ناولونی علیا الطفل حتی أودعه فناولوه الصبی فجعل یقبله و یقول: [ صفحه 667] و یل لهؤلاء القوم اذا کان خصمهم جدک محمد صلی الله علیه و آله و سلم فبینا الصبی فی حجره اذ رماه حرمله بن کاهل الاسدی لعنه الله بسهم فذبحه فی حجره فتلقی الحسین (ع) دمه حتی امتلاءت کفه ثم رمی به نحو السماء و قال: اللهم ان حبست عنا النصر فاجعل ذلک لما هو خیر لنا. ثم نزل الحسین (ع) عن فرسه و حفر للصبی بجفن سیفه

و رمله بدمه ثم صلی علیه و دفنه ثم وثب قائما و رکب فرسه و وقف قباله القوم مصلتا سیفه بیده آیسا من نفسه عازما علی الموت و هو یقول: أنا ابن علی الخیر من آل هاشم.... الخ [471] . پس از دقت در عبارات خوارزمی ظاهر می شود که قضیه ای عبدالله رضیع را با علی اصغر ممزوج و خلط کرده چون یکی دانسته با هم نقل کرده زیرا بنا به تصریح اکابر مانند شیخ مفید (ره) و دیگران امام (ع) در موقع وداع عبدالله رضیع در جلو خیمه ها به زمین نشسته و آن طفل را خواسته وداع فرماید ولی خوارزمی با این که به این مطلب اشاره کرده و بعد [ صفحه 668] گوید: امام علیه السلام بعد از تیر خوردن طفل از اسب پیاده شد و محلی را با شمشیر در زمین کند و طفل را با خونش آغشته کرد، و خوارزمی چنانچه در نسخه ی خطی است [472] و محمد بن طلحه ی شافعی تصریح نمودند که او را دفن فرمود و هر دو تصریح کرده اند که به آن طفل نماز خواند. معلوم می شو قضایای این دو طفل را به هم خط کرده اند امام (ع) در موقع وداع عبدالله رضیع به زمین نشسته و در موقع تیرخوردن علی اصغر سوار اسب در مقابل لشگر بوده و برای او آب خواسته و بعد از اسب پائین آمده و بر او نماز خوانده خوب است عین عبارات شیخ اعظم مفید (ره) را در اینجا بیاورم. در ارشاد فرموده: ثم جلس الحسین (ع) امام الفسطاط فأتی بابنه عبدالله بن الحسین (ع) و هو طفل فاجلسه فی حجره فرماه رجل من

بنی أسد بسهم فذبحه فتلقی الحسین (ع) دمه فی کفه فلما امتلاء کفه صبه فی الارض ثم قال: یا رب ان یکن حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلک لما هو خیر منه و انتقم لنا من هولاء القوم الظالمین، ثم حمله حتی وضعه مع قتل أهل بیته [473] . [ صفحه 669] جلوس امام (ع) در جلو خیام طاهرات برای وداع طفل و تیرخوردن طفل در جلو چشم بانوان و مخدرات حرم امام علیه السلام غیر از آن طفل است که از شدت عطش گریه می کرده و امام (ع) مقابل لشگر آورده و فرموده اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید اولی عبدالله رضیع دومی علی اصغر است. و از نماز خواندن امام (ع) بر آن طفلی که تیر خورده و امام (ع) از اسب پیاده شده و با شمشیر زمین را شکافته و ر او نماز خوانده و دفن فرموده ظاهر می شود که علی اصغر چنانچه گفته شد شش سال داشته و ظاهر نماز خواندن امام (ع)چون می خواسته طفل را دفن کند در وجوب است و به کمتر از طفل شش ساله نماز واجب نیست و استحباب نماز و طفلی که شش سال نداشته باشد معلوم نیست گرچه بعضیها فتوی به استحببا داده اند ولی تحقیق آنست که مورد اشکال بوده و استحباب شرعی ثابت نیست مگر برجاء مطلوبیت خوانده شود و بعضی احتمالات درباره ی نماز خواندن به علی اصغر که به بعض اذهان می رسد مشکوک است و اصل عدم آنهاست. و سید محقق معاصر قدس سره به موضوع اتحاد و یکی بودن و یا متعدد بودن این دو طفل در کتاب (مقتل الحسین

علیه السلام) متعرض نشده و مانند دیگران حالات آنها را به هم خلط فرموده و گوید: و دعا [ صفحه 670] بولده الرضیع یودعه فأتته زینب بابنه عبدالله [474] و امه الرباب فاجلسه فی حجره یقبله [475] و یقول: بعدا لهؤلاء القوم اذا کان جدک المصطفی خصمهم [476] ثم أتی به نحو القوم یطلب له الماء فرماه حرمله ابن کاهل الاسدی بسهم فذبحه فتلقی الحسین (ع) الدم بکفه و رمی به نحو السماء. قال ابوجعفر الباقر (ع): فلم یسقط منه قطره [477] و فیه یقول: حجه آل محمد عجل الله فرجه: السلام علی عبدالله الرضیع المرمی الصریع [ صفحه 671] المتشحط دما و المصعد بدمه الی السماء المذبوح بالسهم فی حجر ابیه لعن الله رامیه حرمله بن کاهل السدی وزویه (زیاره الناحیه). بعد اشعاری نقل کرده و گوید: ثم قال الحسین (ع) هون ما نزل بی انه بعین الله تعالی اللهم لا یکون أهون علیک من فصیل، الهی ان کنت حست عنا النصر فاجعله لما هو خیر منه و انتقم لنا من الظالمین، و اجعل ما حل بنا فی العاجل ذخیره لنا فی الاجل، اللهم انت الشاهد علی قوم قتلوا أشبه الناس برسولک محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سمع (ع) قائلا یقول: دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه [478] ثم نزل (ع) عن فرسه و حفر له بجفن سیفه و دفنه مرملا بدمه و صلی علیه [479] و یقال وضعه مع قتلی اهل بیته [480] . [ صفحه 672] قضایای عبدالله رضیع را با علی اصغر با هم و ممزوج به هم نقل فرموده نماز خواندن به طفل که ظهورش اقلا در شش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه