تحقیق درباره ی اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع) صفحه 155

صفحه 155

زیادی منتشر می سازد أخیرا رساله ای به عنوان «سؤال عن یزید بن معاویه» از تألیفات ابن تیمیه ی حرانی بنیان گذار مسلک خشک و جامد وهابی گری نشر نموده و تا حال چاپ سوم آن به نظر رسیده و در مقدمه ی آن گوید آنچه ترجمه اش تقریبا این است: خلیفه ی دوم اموی یزید بن معاویه بن أبی سفیان یکی از اشخاصی است که در تاریخ اسلامی آثار عمیقه گذاشته و حوادث تأسف آوری که مقدر شده بود در روزگار وی به دستهای قواد او جاری شود همراه طعن شدید بر علیه او نزد طائفه ی از طوائف اسلامی شده و عده ی دوم را وادار بر تعصب بر له او کرده و در تعظیم وی بحد غلو رسیده اند [531] و هر دو فرقه [ صفحه 787] همین طور در روزگار در اختلافند و اهل سنت [532] طریق وسط را اتخاذ کرده اند و محامد اوصاف یزید را ذکر می کنند و از سوء اعمال او غفلت ندارند ولی آنها غلو نکرده اند در حق و باطل. تا اینجا ترجمه ی جمالی از کلام آقای دکتر نامبرده است بعد گفته: که رساله ی نامبرده را در کتابخانه ی جامعه ی «برنستن» در ولایات متحده در ضمن مخطوطات پیدا کرده و آن را چاپ نموده و نشر کرده و فتوای غزالی را هم به آن ضمیمه نموده است گویا آقای دکتر در ضم فتوای ناهنجار غزالی خواسته حرفهای مزخرف ابن تیمیه را تقویت نماید. [ صفحه 788] از این آقای دکترسؤال می کنیم شما که نگارش داده اید: یزید از اشخاصی است که در تاریخ آثار عمیقه گذاشته آیا کدام آثار عمیقه از یزید پلید در صفحه ی روزگار به یادگار مانده است؟ مگر آثار ظلم

و ستم و استبداد و دیکتاتوری و زیر پا انداختن احکام و آثار اسلامی، آیا حوادث ناگوار و وقایع مؤلمه ی ناهنجار که از قواد وی صادر گشته آیا بدون اطلاع و اجازه ی وی بوده؟ آیا یزید نبود که به حاکم مدینه دستور داد که از حسین بن علی (ع) برای من بیعت بگیر یا سرش را از بدن جدا کرده و پیش من بفرست؟ آیا همین دستور را به ابن زیاد نداده بود؟ در صورتی که تواریخ شاهد این مدعاست. و رویه و رفتار ستمکاران و خونخواران روزگار است که خودشان شخصا فرمان کشتار بیچاره گان و درمانده گان را می دهند و سپس اظهار بی اطلاعی می کنند و گناه را به گردن قواد خودشان می اندازند در صورتی که دستور تمامی جزئیات ظلم و ستم و کشت و کشتار را خودشان می دهند. آیا انکار ابن تیمیه با تمام بی حیائی و پرروئی که واقعا مانند وی مرد بی حیائی تاریخ در صفحه ی روزگار نشان نداده به درد می خورد که انکار کرده اهل بیت سیدالشهداء (ع) را به شام أسیر نبرده اند؟ و رأس مطهرش را به یزید ارمغان نفرستاده اند؟ و با چوب خیزران بر لبهای مبارکش نزده است؟ چنانچه در همان رساله که آقای دکتر نامبرده نشر کرده این مسلمات تاریخ را انکار نموده است و آقای دکتر یک حرف و کلمه ی در پاورقی آن چیزی ننوشته است. و گویا در آن هذیان و لاطائلات [ صفحه 789] و انکار واضحات با وی موافقت نموده است و اگر با ابن تیمیه در آن عقائد و انکار واضحات موافقت نداشت نوشته ی وی را نشر نمی کرد و هذیانهای او را پخش نمی نمود. آیا یزید از

قضیه ی جانگداز کربلاء و آن فاجعه ی عظیمه به دست ابن زیاد که پس از شور با سرجون بن منصور رومی از بطارقه ی (پاتریک) روم حکومت عراقین- کوفه و بصره- را به وی واگذار کرد که سیدالشهداء (ع) را او می تواند دفع کند یا بیعت بگیرد اطلاع نداشت؟ آیا یزید از فاجعه ی (حره) قتل عام مدینه ی رسول الله (ص) خبردار نبود؟ که چه جنایتها ببار آمده که قلم از نگارش آنها شرم دارد. آیا یزید از خراب کردن کعبه ی مبارکه و اهانت به خانه ی خدا بی خبر بود؟ و امر به تخریب بیت الله الحرام نکرده بود؟ پس یزید کدام اوصاف حمیده را دارا بوده که اهل سنت (یعنی وهابی مسلکها) آنها را متذکر می شوند؟ خوب بود آقای دکتر که معلوم می شود خود در مسلک ابن تیمیه است از آن محامد اوصاف شمه ی بیان می کرد تا مردم از خواندن آن محامد صفات یزید بهره مند می شدند و آقای دکتر را در نشر آن اوصاف حمیده که در یزید بوده برخوردار شده و بوی تحسین می گفتند و آقای دکتر مأجور عندالله می شد، و او را روشنفکر دانسته و وی را داخل سائر روشنفکران می دانستند که تبعیت از اجانب و کفار را روشنفکری به حساب می آورند. آیا در یزید اوصاف حمیده و صفات پسندیده سراغ دارید؟ [ صفحه 790] یزیدی که کارش قماربازی و شراب خواری و میگساری و میمون بازی و رقص [533] پس از مستی بوده که در وصفش آمده: «یزید الخمور و القرود و الفهود» در صفحات تاریخ چیزی دیگری ثبت شده است؟ یزید که به محارمش دست خیانت دراز می کرد و محرم و نامحرم نمی شناخت اوصاف حمیده ی دیگری داشت؟ در حالات یزید رجوع

شود به کتابهای خود اهل سنت که چه جنایتها و اوصاف کثیفه و حالات خبیثه در صفحات آنها ثبت کرده اند، که من این صفحات را بیشتر از این منزه می دانم که با شرح تاریخچه ی آن مرد لعین که نشو و نمای مسیحی کرده سیاه نمایم، و حالات و اوصاف حمیده ی وی را بنا به عقیده ی دکتر نامبرده-در این صفحات بنگارم و در جواب رساله ی که از ابن تیمیه نشر کرده و فتوائی که از آقای غزالی به ضمیمه ی آن چاپ نموده کلمات ارزنده ی یکی از مشاهیر علمای أهل سنت را در اینجا نشر می دهم که در جواب یکی از طرفداران یزید نگارش داده تا آقای دکتر عقیده ی وهابیهای صحرای خشک نجد را نسبت به اهل سنت نداده و ساحت آنها را آلوده به حرفها و کلمات نالایق و ناهنجار ابن تیمیه و غزالی صاحب احیاءالعلوم که مشحون از خرافات و طعون است ننماید. [ صفحه 791]

کلمات ارزنده ی ابن الجوزی

و همین کلمات أرزنده ی علامه ابن الجوزی که سبط او در تذکرهالخواص نقل کرده در رد ابن تیمیه و غزالی کافی است، و احتیاجی بر نقل کلمات سائر علمای اعلام شیعه و سنی نیست که در رد ابن تیمیه و غزالی نگارش داده اند، در تذکره گوید: ذکر جدی ابوالفرج فی کتاب الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید و قال سألنی سائل فقال: ما تقول فی یزید بن معاویه؟ فقلت له یکفیه ما به فقال: أتجوز لعنه؟ فقلت: قد اجازها العلمآء الورعون منهم احمد بن حنبل فانه ذکر فی حق یزید ما یزید علی اللعنه بعد با سندش نقل کرده از مهنا بن یحیی قال: سألت أحمد

بن حنبل عن یزید بن معاویه فقال: هو الذی فعل ما فعل قلت: مافعل؟ قال نهب المدینه قلت: فنذکر عنه الحدیث؟ قال لا و لا غرامه [534] لا ینبغی لاحدان یکتب عنه الحدیث. و حکی جدی ابوالفرج عن القاضی ابی یعلی ابن الفراء فی کتابه المعتمد فی الاصول باسناده الی صالح بن احمد بن حنبل. قال قلت: لابی ان قوما ینسبونا الی توالی یزید فقال: یا نبی و هل یتوالی یزید أحد یؤمن بالله [535] فقلت: فلم لا تلعنه؟ فقال و ما رأیتنی [ صفحه 792] لعنت شئیا یا بنی لم لا نلعن من لعنه الله فی کتابه فقلت: و این لعن الله یزید فی کتابه؟ فقال فی قوله تعالی: فهل عسیتهم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم و اعمی ابصارهم فهل یکون فساد أعظم من القتل قتل الحسین علیه السلام؟ و فی روایه لما سأله صالح فقال یا بنی ما اقول فی رجل لعنه الله فی کتابه و ذکره. قال جدی و صنف القاضی ابویعلی کتابا ذکر فیه بیان من یستحق [ صفحه 793] اللعن و ذکر منهم یزیدا و قال فی الکتاب المذکور: الممتنع من جواز لعن یزید اما ان یکون غیر عالم بذلک او منافقا یریدان یوهم بذلک و ربما استفز [536] الجهال بقوله علیه السلام: المؤمن لا یکون لعانا قال القاضی: و هذا محمول علی من لا یستحق اللعن. فان قیل: فقوله تعالی: فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض. نزلت فی منافقی الیهود. فقد اجاب جدی عن هذا فی الرد علی المتعصب و قال الجواب: ان الذی نقل هذا مقاتل بن سلیمان ذکره فی

تفسیره و قد أجمع عامه المحدثین علی کذبه کالبخاری و وکیع و الساجی و السعدی و الرازی و النسائی و غیر هم و قال فسرها احمد بانها فی المسلمین فکیف یقبل قول احمد انها نزلت فی المنافقین. فان قیل: فقد قال النبی صلی الله علیه و آله اول جیش یغزو القسطنطینیه مغفور له و یزید أول من غزاها. قلنا: فقد قال النبی صلی الله علیه و آله لعن الله من اخاف مدینتی و الاخر ینسخ الاول. قال احمد فی المسند: بنا أنس بن عیاص حدثنی یزید بن حفصه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن ابی صعصعه عن عطأ بن یسار عن السایب [ صفحه 794] بن خلاد ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال من اخاف اهل المدینه ظلما أخافه الله و علیه لعنه الله و الملائکه و الناس أجمعین لا یقبل الله منه یوم القیامه صرفا و لا عدلا. و قال البخاری بنا حسین بن حریث ابنا ابوالفضل عن جعید عن عایشه قالت سمعت سعدا یقول سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول لا یکید اهل المدینه الا انماع [537] کما ینماع الملح فی المآء و اخرجه مسلم ایضا بمعناه، و فیه لا یرید اهل المدینه احد بسوء الا اذا به الله فی النار ذوب الرصاص. و اما قوله علیه السلام اول جیش یغزوا القسطنطینیه فانما یعنی ابوایوب الانصاری لانه کان فیهم و لا خلاف ان یزید اخاف اهل المدینه و سبی اهلها و نهبها و اباحها و تسمی وقعه الحره. و سببه: ما رواه الواقدی و ابن اسحق و هشام بن محمد ان جماعه من اهل المدینه و فدوا علی یزید سنه اثنتین

و ستین بعد ما قتل الحسین (ع) فرواه یشرب الخمر و یلعب بالطنابیر و الکلاب فلما عادوا الی المدینه اظهر و اسبه و خلعوه و طردوا عامله عثمان بن محمد بن ابی سفیان و قالوا قدمنا من عند رجل لا دین له یسکر و یدع الصلاه و بایعوا عبدالله بن حنظله الغسیل و کان حنظله یقول یا قوم والله ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمی بالحجاره من السمآء: رجل ینکح الامهات و البنات و الاخوات و یشرب الخمر و یدع الصلاه و یقتل اولاد النبیین والله لو یکون عندی احد من الناس لا بلی الله فیه بلاء حسنا فبلغ الخبر الی یزید فبعث الیهم مسلم [ صفحه 795] بن عقبه المری فی جیش کثیف من أهل الشام فاباحها ثلاثا و قتل ابن الغسیل و الاشراف و أقام ثلاثا ینه الاموال و یهتک الحریم. قال ابن سعد: و کان مروان بن الحکم یحرض مسلم بن عقبه علی اهل المدینه فبلغ یزیدا فشکر مروان و قربه و أدناه و وصله. و ذکر المداینی فی کتاب الحره عن الزهری قال: کان القتلی یوم الحره سبعمائه من وجوه الناس من قریش و الانصار و المهاجرین و وجوه الموالی و اما من لم یعرف من عبدأ و حرأ و امرأه فعشره آلاف و خاض الناس فی الدمآء حتی وصلت الدماء الی قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و امتلاءت الروضه و المسجد قال مجاهد: التجأ الناس الی حجره رسول الله (ص) و منبره و السیف یعمل فیهم و کانت وقعه الحره سنه ثلاث و ستین فی ذی الحجه فکان بینها و بین موت یزید ثلاثه اشهر ما امهله الله بل

اخذه اخذ القری و هی ظالمه و ظهرت فیه الاثار النبویه و الاشارات المحمدیه. و ذکر ابوالحسن المداینی عن ام الهیثم بنت یزید قالت: رأیت امرأه من قریش تطوف البیت فعرض لها أسود فعانقته و قبلته فقلت لها ما هذا منک قالت هذا ابنی من یوم الحره وقع علی أبوه فولدته. و ذکر ایضا المداینی عن ابی قره قال قال هشام بن حسان ولدت الف امرأه بعد الحره من غیر زوج و غیر المداینی یقول عشره ألف امرأه و قال الشعبی: ألیس قد رضی یزید بذلک و أمر به و شکر مروان بن الحکم علی فعله؟ ثم سار مسلم بن عقبه من المدینه الی مکه فمات [ صفحه 796] فی الطریق فأوصی الی الحصین بن نمیر فضرب الکعبه بالمجانیق و هدمها و أحرقها و جاء نعی یزید لعنه الله فی ربیع. و قال جدی لیس العجب من قتال ابن زیاد الحسین (ع) و تسلیطه عمر بن سعد علی قتله و الشمر و حمل الرؤس الیه و انما العجب من خذلان یزید [538] و ضربه بالقضیب ثنایاه و حمل آل رسول الله سبایا علی اقتاب الجمال و عزم علی ان یدفع فاطمه بنت الحسین (ع) الی الرجل الذی طلبها و اشناده ابیات ابن الزبعری: لیت اشیاخی ببدر شهدوا.... الخ أفیجوزان یفعل هذا بالخوارج؟ ألیس باجماع المسلمین ان الخوارج و البغاه یکفنون و یصلی علیهم و یدفنون؟ و کذا قول یزید لی ان اسبیکم لما طلب الرجل فاطمه بنت الحسین (ع) قول لا یقنع لقائله و فاعله باللعنه و لو لم یکن فی قلبه احقاد جاهلیه و أضغان بدریه لا حترم الرأس لما وصل الیه و لم یضربه بالقضیب و کفنه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه