تحقیق درباره ی اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع) صفحه 47

صفحه 47

کشف شبهات صادره از طرفدار شبهات

جمود بر این که شیخ طریحی (ره) اشاره به سال نکرده و مسکوت گذاشته یا فلان شخص روز و سال را متعرض نشده این قبیل کلمات و راه انداختن شبهات تمامی اینها غفلت از آنست که مراد بزرگان از کلمات شان همان روز بیستم صفر سال 61 هجری است زیرا مرتکز در اذهان بزرگان از علماء و دیگران از آن کلمات شان روز بیستم صفر روز اربعین سال

61 هجری است چون ارتکازی در میان شیعیان است عموما که رأس اطهر سیدالشهداء (ع) پس از چهل روز از عاشوراء ملحق به جسد اطیب شده و آن را امام سجاد (ع) در اربعین آورده و به بدن اطیب ملحق کرده است چون کسی از مؤرخین و ارباب مقاتل نگفته که رأس اطهر را کسی دیگر ملحق به بدن اطهر کرده است و کسی ابراز نکرده که غیر از امام علیه السلام کسی دیگر آن را الحاق به بدن کرده و کسی نگفته که آمدن امام سجاد (ع) برای الحاق رأس اطهر به بدن امام (ع) در اربعین دوم اتفاق افتاده یعنی هشتاد روز بعد از عاشوراء واقع شده یا موقع رفتن [ صفحه 202] از کوفه به شام که بعضیها احتمال داده که آن موقع از کوفه به کربلاء آمده اند زیرا رأس اطهر را نظر به این رغم باطل در آن موقع به شام برده اند چطور می شود آن موقع الحاق به بدن اطیب شده باشد، و کسی از امامیه نگفته که اسراء شش ماه در کوفه مانده اند. و یا سال آینده 62 به کربلاء آمده اند اینها حدسیات بعض اشخاص مانند طرفدار شبهات است و حدسیاتی است که در این باره زده شده و خصوصا پس از محدث نوری (ره) شبهات به راه انداخته اند و کلیه احتمالاتی که ذکر شد کلا حدس و تخمین و توهمات و احتمالات است که در اعصار متأخره به میدان آمده و از محدث نوری (ره) ناشی شده و او هم استبعاد سید (ره) را در اقبال عنوان کرده و به شبهات بال و پر داده و تمامی اذهان را با آنها

به تشویش انداخته اند و ابدا دلیلی به آنها ندارند. و ابدا کسی قبل از زمان محدث نوری (ره) ایجاد شبهات نکرده و به شبهات بال و پر نداده مثل بال و پر دادنش به تحریف قرآن (العیاذبالله) که از حد خارج شده است فقط استبعاد سید (ره) است که در اقبال فرموده و ذهن آن بزرگوار را احتمال این که اهل بیت یک ماه در دمشق مانده اند گرفته و اما ایجاد شبهات نفرموده است. و علامه ی مجلسی (ره) هم استبعاد را خواسته به نحوی توجیه نماید که از قول مشهور به کنار نرود روز اربعین بیستم شهر صفر سال 61 به اندازه ی در میان شیعه مسلم بوده و الحاق رأس اطهر بقدری روشن بوده حتی از علمای اعلام اهل سنت گفته: که شیعه ی امامیه قائلند که رأس مطهر [ صفحه 203] سیدالشهداء (ع) پس از چهل روز از شهادت آن حضرت به بدن اطیبش ملحق شده و الحاق کننده غیر از امام سجاد (ع) کسی دیگر نیست و عین الفاظ علماء اهل سنت خواهد آمد. و لذا احتیاجی نداریم بگوئیم: باید جمع بین اخبار و تاریخ و ملاقات جابر نمائیم و چهار و پنج وجه که جز احتمال و حدس بیش نیست تصویر کنیم و غیر از تکثیر احتمالات و زیاد کردن حدسیات واهیه که اصلا به درد نخواهد خورد چیز بیش نیست و غیر از مشوش کردن اذهان و به حیرت انداختن اشخاص صافی طویت و سلیم النفس خالی از شکوک و شبهات چیز دیگر نیست.

عطا همان عطیه است و غیر او نیست

طرفدار شبهات خیال کرده که عطا غیر از عطیه است و هدفش از این عنوان می خواهد اثبات کند ادعاء این

که-: روایت عطیه تقطیع شده، تمام نگشته و ثابت نیست، و روایت سید ابن طاووس (ره) را در مصباح الزائر که زیارت را از عطاء نقل فرموده و علامه ی محدث نوری (ره) فرموده: ظاهر آنست که عطا همان عطیه است غیر از روایت عطیه دانسته تا بتواند مرام خود را اثبات نماید و غافل از این که فرمایش محدث نوری (ره) صحیح است به چند وجه: [ صفحه 204] اول: غسل کردن جابر در فرات و لباس پوشیدن وی مثل اشخاص محرم و (سعد) استعمال کردن که سید (ره) در مصباح نقل کرده عینا همان عمل است که عطیه نقل کرده و اختلاف در الفاظ روایت عطیه در بشاره المصطفی و عطا در مصباح موجب دو روایت نیست مثلا جابر از عطا عطر خواسته یا از کیسه خود علف سعد درآورده و به بدن خود پاشیده در روایت عطیه کیفیت آمدن بر سر قبر مطهر را مشروحا بیان کرده و در روایت عطا اختصار کرده از این قبیل اختلاف در نقل و اختصار و تفضیل تمامی اینها ناشی از نقل روات حدیث است که نقل به معنی نموده راویان با اختصار و تفصیل نقل کرده اند از یک نفر راوی اول حدیث صادر نشده تا گفته شود: امکان ندارد از یک نفر شخص در یک رویداد و سرگذشت این مقدار اختلاف روی دهد و از این کلام نتیجه اخذ شود که عطا غیر از عطیه است و حکم به جهالت عطا شود و روایت وی از اعتبار ساقط گردد و زیارت «آل الله» هم از اعتبار بیافتد. اگر شواهد این مطلب ذکر شود کلام طولانی شده

باعث ملال خواننده ی عزیز می شود در یکی از خطب امام حسن مجتبی (ع) با این که آشکارا و در میان جمعیت انبوه انشاء فرموده با عبارات مختلفه و تغییرات زیادی نقل شده و نیست این کار مگر از طرف ناقلین خبر و راویان قصه و در روایات و احادیث این مطلب به طور روشن نمایان و زیاد واقع شده است علاوه غسل جابر و پوشیدن لباس که راویان نقل به معنی نموده یکی (قمیص) تعبیر آورده و دیگری (ازار) نقل کرده چندان فرق زیادی [ صفحه 205] ندارند در لغت گوید: «القمیص»: «ما یلبس علی الجلد» و «الازار»: «کل ما تسترک» غیر از این که یکی از دیگری به نحو عام و خاص فرق داشته باشد ندارند و هرگز روات ملتزم نبوده اند که عین الفاظ همدیگر را نقل کنند. اگر کسی تأمل کند گمان نمی رود که شک داشته باشد که قضیه ی نقل شده در مصباح و در بشاره المصطفی از غسل جابر و آمدنش نزد قبر مبارک قضیه ی متعدده نیست و یک واقعه بیشتر نبوده است. اختلاف در بعض الفاظ قصه هرگز مباینت را نمی رساند. در علم «درایه الحدیث» کاملا بیان شده کسی که عالم به الفاظ و مدلولات آنهاست و خبیر به مقاصد و معانی است برای او نقل کردن حدیث به معنا مانعی ندارد در حالی که تمام معنی را اداء کند و هرگز حدیث با نقل به معنی از حجیت نمی افتد و این قول مشهور میان علمای امامیه رضوان الله علیهم است و محقق قمی (ره) در قوانین فرموده: خلافی در این مطلب میان اصحاب ما وجود ندارد و همچنین صاحب فصول

فرموده: من مخالفی در این مطلب از اصحاب نمی شناسم و بر این قول قائل شده اکثر مخالفین. پس اختلاف در تعبیرات ناشی از نقل کردن قصه به معنی است نه این که دو قصه ی مغایر باشند اگر شواهد این مطلب بیان شود کلام به طول می انجامد و نظر بر این که بر اهلش مستور نیست از نقل شواهد صرف نظر گردید و أما کسی که أهلش نیست ما کاری با او نداریم- حسبه جهله. [ صفحه 206] دوم: در اول ورود جابر به کربلاء سه نفر بیشتر نبوده اند خود جابر بن عبدالله انصاری و غلامش و عطیه ی عوفی آن محدث جلیل القدر اگر عطا غیر از عطیه باشد لازم گرفته که شخص چهارمی نیز با آنها بوده باشد و بنی هاشم و دیگران بعد از ورود جابر آمده اند و اگر ادعاء شود که جابر یک دفعه با عطیه آمده و غسل کرده و زیارت به جا آورده و دفعه ی دوم با عطا آمده عین همان اعمال از غسل و غیره را به جا آورده پس بر عهده ی این ادعاءکننده است که تعدد قضیه را به اثبات برساند و از قدیم گفته اند: «دون اثبات ذلک خرط القتات» مگر این ادعاء از روی احتمالات و حدسیات و تخیلات واهیه گفته شود آن هم به درد نمی خورد در اینجا مجرد ادعاء و احتمال و حدس فائده ندارد. سوم: آنچه کاملا ثابت می کند که عطا همان عطیه ی عوفی است عبارتی از تتبع و تحقیق در اسناد روایات وارده در کتب حدیث است که از عطیه گاه عطا تعبیر آورده اند و محدث نوری (ره) در حدس خود صائب است و برای دلیل و

شاهد این مطلب بررسی به روایتی که عطیه از عائشه سؤال کرده و نقل نموده بس است: شیخ جلیل محدث اقدم جعفر ابن احمد بن علی قمی نزیل «ری» قدس سره استاد شیخ صدوق قدس سره در کتاب «نوادر الاثر فی علی خیر البشر» روایت کرده به سندش از عبدالرحمن بن شریک از پدرش از اعمش از عطا قال: سألت عائشه عن علی (ع)؟ قالت: ذاک خیر البشر لا یشک فیه الا کافر- ص 43. [ صفحه 207] باز به سند دیگر از عبد الله بن شریک از پدرش از اعمش از عطا قال: سألت عائشه... الخ همان حدیث را نقل کرده ص 44. باز به سند خود از محمد بن عبید بن عتبه الکندی از عبدالرحمن بن شریک از پدرش از اعمش از عطیه قال: سألت عائشه عن علی (ع) قالت: ذلک خیر البشر لا یشک فیه الا کافر. ص 44 ط طهران سال 1369 ه ق گر چه از عنوانهای آن کتاب شریف توهم این که عطا غیر از عطیه است ممکن است بشود ولی پس از تأمل در اسناد و متن حدیث واضح است که یک نفر بیشتر نیست فقط اختلاف در تعبیر است و روایت یکی است. و عین همین روایت را در غایه المرام سید علامه ی بحرانی قدس سره از شیخ ابن بابویه (ره) به طریق عامه روایت کرده که سند در وسطش عینا همان طریق می شود که شیخ ابومحمد جعفر قمی (ره) در (نوادر الاثر) روایت را از اعمش از عطیه نقل کرده ولی در غایه المرام (عطا) تعبیر آورده است چنانچه به سندش روایت می کند و گوید: قال حدثنا محمد بن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه