تحقیق درباره ی اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع) صفحه 65

صفحه 65

کانک جابرا لما أتی مستقبلا للعابد السجاد وافا من الشام المشومه أهلها أسرته ظلما أمه الالحاد وافا بأضعان الفواطم زائرا لضرایح الشهدآء و الامجاد و اذکر مصیبه زینب اذا بصرت قبر الحسین هوت علیه تنادی أحسین تعلم مالقینا فی السبا غصصا مقیما شجوها بفؤادی نشکوا الیک مسیرنا بین العدی و وقوفنا فی مجلس ابن زیاد نشکوا الیک وثاقنا بحبالهم و مساقنا قسرا لکل معادی نشکوا الیک الدخول الی بلاد الشام قد کانت لعمر ابیک شر بلاد مستبشرین رجالهم و نسائهم فکأنه عید من الاعیاد عجبا بنات أمیه فی حجبها و بنات أحمد للعیون بوادی و علی یزید ادخلونا حسرا و العلج اظهر کامن الاحقاد أمر الخطیب بمشهد و بمسمع منا بأن یعلوا علی الاعواد فغدی یسب أخا النبی و صهره اذ کان مرغمها بیوم جهاد هتف الدعی یزید فی أشیاخه و یقول نلت من النبی مرادی یوم بیوم فالحسین بعتبه کم کافحت اجداده أجدادی کانوا و کنا لا نطیق نزالهم فی طعن ارماح و قرع حداد حتی اذا دارت رحی الایام قد ادرکت اوتارا لاهل و دادی أحسین هذا بعض ما شاهدته رزء یصدع شامخ الاطواد [ صفحه 303] أحسین جئنا و الرؤس جمیعها معنا لندفنها مع الاجساد [210] .و نرش فوق قبورکم ماء عسی نطفی بذاک حراره الاکباد منعو کوا ورد الفرات و مائه طام و منکم کل قلب صادی أحسین جئناکی نقیم عزاک فی وادی الطفوف و یاله من واد أضحی لافواج الملائک مهبطا و مزار شیعتنا مدا الاباد بتنا ثلاثا هذه وا أخوتی تدعو و تلک تصیح وا أولادی احبابنا سمعا عتاب أحبه لاحبه واصغوا الی الانشاد أیطیب مثواکم بأجداث البلا و نقیم

بعد کموا بطول سهاد ما کنت أحسب قبل دفن جسومکم ان القبور تضم للؤتاد قد تغمد الاسیاف فی اغمادها اولم تکن تنضی من الاغماد کیف السبیل الی الرحیل و لم نجد من کافل عونا الی السجاد قاسی مصائب فوق ما فیه من الاسقام فرد بین جمع اعادی و بجیده و یدیه و الساقین ذا أثر من الاغلال و الاصفاد احبابنا لا نستطیع فراقکم ان الفراق یفت فی الاعضاد هل موعد للملتقی فنسر فی رؤیا کموا و بکم یضئی النادی و منازل شیدتموها للقری کانت مناخ رکائب الوفاد هی مهبط التنزیل شامخه الثری و امان ملتجی ء من الاضداد [ صفحه 304] و بها تحط بنی الرجآء رحالها فتنال بذل مواهب و ایادی هی کعبه الامال کم حجوالها اهل النهی من حاضر او بادی ابیات تقدیس و تدرس بکم طابت لنا کالروض للرواد من بعدکم اضحت و ما فیها سوی ناع و باک معلن بحداد قد أفجعتنا النائبات بفقدکم و الدهر غادر جمعنا ببداد و من العجائب و الغرائب انها نشب الذآب لمقتل الاساد یا وقعه ما مثلها من وقعه لم انسها ابدا لیوم معادی

ملحق کردن امام سجاد سر، اطیب سیدالشهداء را به جسد مبارک بعد از چهل روز

و از شواهد آمدن اسراء خاندان نبوت در بیستم ماه صفر (61) هجرت در اربعین اول به کربلاء عبارت از ملحق ساختن سر مبارک سیدالشهداء علیه السلام به جسد اطیب و انورش در کربلاء است که جمعی تصریح کرده اند که رأس مطهر بعد از چهل روز از شهادت ملحق به بدن اطهر شده است. مشهور میان علماء اممیه رضوان الله علیهم چنانچه علامه ی مجلسی (قدس سره) بر آن تصریح فرموده است آنست که رأس اطهر و اطیب سیدالشهداء (ع) را در روز اربعین اول بیستم ماه

صفر سال شصت و یک، حضرت امام سجاد علیه السلام با سایر اهل بیت از شام وارد کربلاء شده و سرهای [ صفحه 305] مقدس شهداء را به بدنهای آنها ملحق کرده است. اما سایر اقوال راجع به مدفن رأس مطهر اعتماد را نشاید و لذا به نقل مقداری از عبارات و تصریحات اشخاصی که تصریح کرده اند که رأس مطهر را بعد از چهل روز از عاشوراء به بدن مبارک در کربلاء ملحق کرده اند می پردازیم بعد از آن که در این موضوع بررسی می نمائیم. سید اعظم رضی الدین علی بن طاووس حسنی (قدس سره) در لهوف فرموده [211] فاما رأس الحسین علیه السلام فروی انه اعید فدفن بکربلاء مع جسده الشریف و کان عمل الطائفه علی هذا المعنی المشار الیه و رویت آثار کثیره مختلفه غیر ما ذکرنا ترکنا وضعها کیلا ینفسخ ما شرطناه من اختصار الکتاب. از کلام آن سید والامقام مفهوم می شود که عمل شیعه بر آنست: که سر مبارک امام علیه السلام به جسد اطهر ملحق شده و به سائر اقوال در آن باره اعتناء نداشته اند و می فرماید: که آثار زیادی در این خصوص نقل شده به جهت اختصار که در لهوف نظرش برآن بوه و برای زوار و قرائت آن کتاب در مجالس عزا، تألیف فرموده از نقل آن اقوال درباره ی رأس مطهر خودداری فرموده مانند این که رأس مطهر را خلفاء فاطمیین از باب الفرادیس در دمشق که از خزانه ی یزید پیدا کرده و در [ صفحه 306] آنجا دفن نمودند و بعدا از عسقلان به مصر برده و در قاهره دفن کردند و در آنجا بارگاه عظیمی دارد که زیارتگاه است چنانچه سبط ابن الجوزی نقل

کرده است.

حمل کردن فاطمیین سری را از عسقلان به مصر

علامه ی امین عاملی (قدس سره) در لواعج الاشجان فرموده [212] : اقول حکی غیر واحد من المؤرخین ان الخلیفه العلوی بمصر ارسل الی عسقلان و هی مدینه کانت بین مصر و شام و الان هی خراب فاستخرج رأسا زعم انه رأس الحسین علیه السلام و جیئی به الی مصر فدفن فیها فی المشهد المعروف الان و هو مشهد معظم یزار، و الی جانبه مسجد عظیم رأیته فی سنه احدی و عشرین بعد الثلاثمائه و الف و المصریون یتوافدون الی زیارته افواجا رجالا و نساء و یدعون و یتضرعون عنده. و اخذ العلویین لذلک الرأس من عسقلان و دفنه بمصر کأنه لا ریب فیه لکن الشأن فی کونه رأس الحسین علیه السلام. چنانچه فرموده بنا به اتفاق مؤرخین خلفاء فاطمیین مصر سری را از عسقلان به قاهره انتقال داده اند و به نام رأس مطهر امام علیه السلام در آنجا دفن کرده و مشهد بزرگی بالای آن ساختمان نموده اند ولی حرف، سر آنست که واقعا آن سر رأس مطهر حسین علیه السلام بوده است؟ هرگز به آن علم نداریم و ثابت و محقق نشده است به ویژه که [ صفحه 307] دست سیاست و ریاست خلفاء فاطمیین با آن بازی کرده و چه منظور سیاسی در آن عمل داشته اند که سری را از عسقلان به مصر برده اند. آیا ظاهرا از ترس صلیبیها این کار را کرده اند واقعا خوف و هراسی از آنها داشته اند؟ صلیبیها به چه منظوری آن مشهد را باید خراب نمایند؟ تا خلفاء فاطمیین از ترس آنها نسبت به رأس مدفون در عسقلان انتقال به قاهره بدهند؟ و کدام امر است که دست سیاست و ریاست با

آن بازی کند ولی حقیقت آن محفوظ باشد چه خوب گفته شده: الا قاتل الله السیاسه و الریاسه فما دخلا شیئا الا افسداه. چنانچه در عصر خودمان نظائر این قبیل قضایا زیاد دیده می شود اگر شرح داده شود کلام به درازا می کشد و ممکن است بهانه ی جلوگیری از نشر کتاب بشود. (شرح این هجران و این خون جگر) (این زمان بگذار تا وقت دگر) و «الامور مرهونه باوقاتها» یکی از معاصرین گوید: صاحب الاخبار السنیه چنین روایت کرده است: الافضل بن بدر جمالی وزیر اسبق مصر در یکی از مسافرتهایش به عسقلان دستور داد تا برای مشهد رأس الحسین که در کنار عسقلان واقع بود بنای مجللی برپا نمایند. [ صفحه 308] این بنا که زیارتگاه عموم بود پس از سقوط عسقلان [213] نیز به حال خود باقی ماند و صلیبی ها هیچگونه آسیبی بر آن نرساندند تا این که طلایع به وزرات مصر رسید- طلایع که از شیعیان خالص آل علی علیه السلام بود و نسبت به آثار آن خاندان سخت تعلق خاطر داشت شرط احتیاط را در آن دید که سر مطهر را از عسقلان که به واسطه ی وجود صلیبیان پیوسته در معرض خطر بود به محل امنی منتقل کند و بدین منظور ساختمان مسجد بزرگی را در کنار شهر قاهره آغاز نمود لکن همین که کار ساختمان به پایان رسید خلیفه به وی گفت که این بناء چون در خارج حصار قرار گرفته لذا نمی تواند محل امنی باشد پس بهتر است به جای آن یکی از کاخ های داخل شهر را که از آسیب دشمن و حملات آینده ی صلیبیان در امان است انتخاب نماید- از

این رو طلایع مسجد مزبور را به حال خود گذاشته و قصر زمرد را که از کاخ های زیبا و مجلل بود بدین منظور انتخاب کرد و آنگاه در میان آن بنای بسیار باشکوهی برپا ساخته و سر مطهر را از مدفن سابق بدانجا منتقل نمود- و بدین ترتیب آن سر پرشوری که در چندین قرن پیش بر فراز نیزه ها و روی سپرهای جنگاوران دست به دست گشته و از میدان کارزار به کوفه و از کوفه به دمشق و از آنجا به عسقلان برده شده بود این بار از عسقلان [ صفحه 309] به قاهره برده شد و در مسجدی که اکنون مشهور به جامع سیدنا الحسین است مدفون گردید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه