400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 103

صفحه 103

الا و انکم هم ) : شکی ندارم که شما قطعا همان سگ های دوزخ هستید ) .

عمر تا این سخن را شنید به سوی سلمان حمله کرد ، ولی هنوز به سلمان نرسیده بود ، امام علی ( ع ) گریبان عمر را گرفت و او را به زمین کشانید ، سپس به عمر گفت : ( ای فرزند صهّاک حبشیه ! اگر مقدارت و دستور الهی ، و پیمان با رسول خدا پیشی نگرفته بود ، امروز به تو نشان می دادم که کدام یک از ما ضعیف تر هستیم و یاران کمتر داریم ) .

سپس امام ( ع ) اصحاب خود را ساکت کرد ، و به آنها فرمود : متفرق گردید ، آنها رفتند . . . ( 165 )

139

سخنان امیرالمؤ منین ( ع ) بعد از بیعت علی ( ع ) به عمر فرمود : ای پسر صهّاک ، ما را در خلافت حقّی نیست ، ولی برای تو و فرزند زن مگس خوار هست ؟ !

عمر گفت : ای اباالحسن ، اکنون که بیعت کردی خودداری نما ، چرا که عموم مردم به رفیق من رضایت دادند و به تو رضایت ندادند ، پس گناه من چیست ؟

علی ( ع ) فرمود : ولی خداوند عزوجل و رسولش جز به من راضی نشدند . پس تو و رفیقت و آنان که تابع شما شدند و شما را کمک کردند را به نارضایتی خداوند و عذاب و خواری او بشارت باد . وای بر تو ای پسر خطاب ! اگر بدانی که چه جنایتی بر خود روا داشته ای

. اگر بدانی از چه خارج شده و به چه داخل شده ای و چه جنایتی بر خود و رفیقت نموده ای !

ابوبکر گفت : ای عمر ، حال که با ما بیعت کرده و از شرّ او و حمله ناگهانی و فسادش در کارمان در امان شدیم بگذار هر چه می خواهد بگوید .

علی ( ع ) فرمود : جز یک مطلب چیزی نمی گویم . شما را به خدا یادآور می شوم ای چهار نفر که منظور حضرت سلمان و ابوذر و زبیر و مقداد بود من از پیامبر ( ص ) شنیدم که می فرمود : صندوقی از آتش وجود دارد که در آن دوازده نفرند ، شش نفر از اولین و شش نفر از آخرین . ( آن صندوق ) در چاهی در قعر جهنم در صندوق قفل شده دیگری است . بر در آن چاه صخره ای است که هرگاه خداوند بخواهد جهنم را شعله ور نماید آن صخره را از در آن چاه بر می دارد و جهنم از شعله و حرارت آن چاه شعله ور می شود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه