400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 110

صفحه 110

طلب یاری علی ( ع ) ، فاطمه ( س ) را بر الاغی سوار می کرد و او را شبانه به در خانه های انصاری می برد ، و از آنها طلب یاری می کرد . همچنین فاطمه ( س ) از آنها کمک خواست ، لکن آنها می گفتند : ای رسول خدا دیگر زمان گذشته است و ما با ابی بکر بیعت کرده ایم ؛ اگر پسر عم تو علی ( ع ) زودتر از ابی بکر از ما طلب بیعت می کرد هرگز از او روی بر نمی گرداندیم .

پس علی ( ع ) گفت : آیا توقع داشتید که جنازه رسول خدا ( ص ) را بدون

غسل و کفن در خانه اش رها کنم و به سوی مردم بشتابم و با آنها در سلطنت بعد از او به نزاع و کشمکش بپردازم ؟ !

و فاطمه ( س ) می گفت : سزاوار نبود برای او ( علی ( ع ) چنین کاری . لکن کردند آنها کاری را که خداوند سزای آنها را بدهد . ( 178 )

149

اتمام حجت امیرالمؤ منین ( ع ) سلمان می گوید : وقتی شب شد علی ( ع ) حضرت زهرا ( س ) را سوار بر چهار پایی نمود و دست دو پسرش امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) را گرفت ، و هیچ یک از اهل بدر از مهاجرین و انصار را باقی نگذاشت ، مگر آن که به خانه هایشان آمد و حق خود را برایشان یادآور شد و آنان را بر یاری خویش فرا خواند . ولی جز چهل و چهار نفر ، کسی از آنان دعوت او را قبول نکرد . حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهای تراشیده و در حالی که اسلحه هایشان را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سرحد مرگ استوار بمانند .

وقت صبح شد جز چهار نفر کسی از آنان نزد او نیامد . ( سلیم می گوید : ) به سلمان گفتم : چهار نفر چه کسانی بودند ؟

گفت : من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام .

امیرالمؤ منین ( ع ) در شب بعد هم نزد آنان رفت و آنان را قسم داد . گفتند : ( صبح

نزد تو می آییم ) ولی هیچ یک از آنان غیر از ما نزد او نیامد . در شب سوم هم نزد آنان رفت ولی غیر از ما کسی نیامد . ( 179 )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه