400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 111

صفحه 111

150

چرا علی ( ع ) شمشیر نکشید ؟ اشعث بن قیس در حالی که به غضب آمده بود گفت : ای پسر ابی طالب ، چه مانعی داشتی هنگامی که با ابوبکر و عمر و بعد از آنها با عثمان بیعت شد ، جنگ کنی و شمشیر بزنی ؟ ! تو از روزی که به عراق آمده ای برای ما خطبه ای نخوانده ای مگر این که در آن قبل از این که از منبر پایین بیایی گفته ای : ( به خدا قسم من سزاوارترین مردم نسبت به آنان هستم و از هنگامی که خداوند محمد ( ص ) را قبض روح کرده همچنان مظلوم بوده ام ) . چه چیزی تو را مانع شده که با شمشیرت از مظلومیت خود دفاع کنی ؟

امیرالمؤ منین ( ع ) فرمود : ای پسر قیس ، سخنت را گفتی جواب را بشنو : ترس و یا کراهت از لقای پروردگار مرا از این اقدام مانع نبوده ، و نه این که نمی دانستم آنچه نزد خداست از دنیا و بقای در آن برای من بهتر است . آنچه مرا از این کار مانع شد امر پیامبر ( ص ) و پیمان او با من بود . پیامبر ( ص ) به من خبر داد که امت بعد از او با من چه خواهند کرد .

بنابراین هنگامی که کارهایشان را با چشم می

دیدم علم من و یقینم قوی تر از قبل نبود ، بلکه من به سخن پیامبر ( ص ) بیشتر از آنچه با چشم دیدم و شاهد بودم یقین داشتم . عرض کردم : یا رسول الله ، وقتی چنین کارهایی به وقوع پیوست چه سفارشی به من می فرمایی ؟

فرمود : ( اگر یارانی پیدا کردی به آنان اعلان جنگ کن و با ایشان جهاد کن ، و اگر یارانی نیافتی دست نگهدار و خون خود را حفظ کن تا زمانی که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی پیدا کنی ) .

و پیامبر ( ص ) به من خبر داد که به زودی امت مرا خوار کرده و با غیر من بیعت می کنند و تابع دیگری می شوند .

و پیامبر ( ص ) به من خبر داد که من نسبت به او همچون هارون نسبت به موسی هستم ، و امت بعد از او بمنزله هارون و پیروانش و گوساله و پیروانش خواهند شد ، آن جا که موسی گفت : ( یا هارون ، ما منعک اذرایتهم ضلو الا تتبعن اءفعصیت امری قال یابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی ) و قال : ( یا بن ام لا تاخذ بلحیتی و لا براسی انی خشیت ان تقول فرقت بنی اسراییل و لم ترقب قولی ) ( 180 ) ( ای هارون ، چرا وقتی دیدی مردم گمراه می شوند دست از متابعت من برداشتی ؟ آیا با فرمان من مخالفت کردی ؟ گفت : ای پسر مادرم ، گریبان مرا مگیر و دست از سرم بردار

، من ترسیدم بگویی بین بنی اسراییل اختلاف انداختی و گفتار مرا مراعات نکردی ) .

مقصود پیامبر ( ص ) این بود که موسی وقتی هارون را جانشین خود در میان آنان قرار داد به او دستور داد که اگر گمراه شدند و یارانی پیدا کرد با آنان جهاد نماید ، و اگر یاران پیدا نکرد خودداری کند و خون خود را حفظ کند و آنان تفرقه نیندازد . من هم ترسیدم برادرم پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همین سخن را به من بگوید که : ( چرا بین امت تفرقه انداختی و مراعات سخن مرا نکردی ، در حالی که با تو عهد کرده بودم که اگر یارانی نیافتی دست نگه داری و خون خود و اهل بیت و شیعیانت را حفظ کنی ) ؟ ( 181 )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه