400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 115

صفحه 115

حضرت فرمود : به خاطر تو آری ، ولی به پدرت بگو بالای منبر رود و این حلالیت طلبی خود را به مردم خبر دهد تا او را حلال کنم .

محمد بن ابی بکر برگشت و به پدرش گفت : ( خدا دعایت را مستجاب کرد ) ، و سپس کلام امیرالمؤ منین ( ع ) را برای او بازگو کرد . ابوبکر قبول نکرد و گفت : ( دوست ندارم پس از مرگم مردم به من ناسزا گویند که چرا حق دیگران را غصب کرده بودی ) . ( 188 )

157

پیش گویی امام علی ( ع ) درباره قائم ( هارون بن سعید ) گوید : از امیرالمؤ منین ( ع )

شنیدم که به عمر می فرمود : چه کسی جهالت را به تو آموخت ، ای مغرور ؟ سوگند به خدا ، اگر در دین بصیر و یا به آنچه رسول خدا ( ص ) به تو دستور داده ، بینا بودی ، و یا در دین متبحر و عالم بودی ، بر شتر گوش بریده ( وناقص ) سوار می شدی ، و از نی فرش می ساختی و دوست نداشتی که مردم برایت قیام و قعود کنند و به عترت پیامبر ( ص ) ستم و بدرفتاری ، روا نمی داشتی ، اما بدان که من در دنیا تو را کشته خواهم دید ، و با زخم غلام ( ام معمر ) که بر او ستم می کنی ، کشته می شوی و علی رغم خواست تو ، توفیقی نصیب او گشته ، وارد بهشت می شود .

اگر از رسول خدا ( ص ) شنوایی داشتی ، شمشیرت را برگردن نمی انداختی ( و خلافت را غصب نمی کردی ) و بر منبر خطبه نمی خواندی ، گویا می بینم که تو را می خوانند و اجابت می کنی ، و نامت می برند و رخ درهم می کشی ، و پس از قتل حرمتت می شکند و مصلوب می گردی ( کنایه از ظهور امام مهدی ( ع ) است که بدن حکام جور را بیرون می آورد ) و دوستی که تو را برگزیده و بر جایش تکیه زده ای ، به همین بلا گرفتار می شود ؟ !

عمر گفت : چرا از ریشخند دیگری و کهانت ، شرم نمی کنی

؟

امام ( ع ) فرمود : سوگند به خدا آنچه گفتم ، از پیامبر ( ص ) شنیدم و به آن علت داشتم که بر زبان آوردم ؟

عمر گفت : چه موقع این کار صورت می گیرد ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه