400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 120

صفحه 120

تنهایی علی ( ع ) جندب بن عبدالله گفت : پس از آن که مردم بی وفا با

عثمان بیعت کردند حضور علی ( ع ) رسیده دیدم آن حضرت با حال حزن و اندوه سر به زیر انداخته سؤ ال کردم : با این عملی که مردم علیه شما انجام دادند چه خواهید کرد ؟

فرمود : صبر می کنم .

گفتم : سبحان الله به خدا قسم مرد صابری هستی .

فرمود : به غیر از صبر چه باید انجام دهم ؟ !

عرض کردم : از جا حرکت کن و مردم را به ولایت خود دعوت فرما و اعلام کن پس از پیغمبر ( ع ) از دیگران شایسته تر به آن حضرتم و فضل و سابقه اسلامی من هم بر احدی پوشیده نیست و از آنان درخواست کن تا تو را علیه این عده ای که به زیانت اقدام نموده اند یاری نمایند . اگر ده نفر از صد نفر دعوت تو را اجابت نمایند بر صد نفر پیروز خواهی گردید . بنابراین اگر به تو نزدیک گردیدند به مقصود رسیده ای و اگر خودداری نمودند با آنان پیکار می کنی اگر پیروز شدی خدا تو را مانند پیغمبرش بر مخالفان چیره ساخته و شایستگی تو به ظهور رسیده و اگر در راه حق کشته شدی شهید از دنیا رفتی ، پوزش تو نزد خدا پذیرفته است تو به میراث رسول او سزاواری .

علی ( ع ) در پایان سخنان وی با کمال تعجب فرمود : ای جندب عقیده تو آن است که ده نفر از صد نفر با من بیعت می نمایند . جندب گفت : آرزومندم چنان باشد .

علی ( ع ) فرمود : من چنین گمانی ندارم بلکه می گویم

دو نفر از صد نفر هم با من بیعت نخواهند کرد و اینک دلیل این معنی را برای تو بیان می کنم .

توجه مردم از نخست به قریش بود و قریش می گفتند آل محمد خود را برترین افراد مردم می دانند و آنان خود را اولیای امور خیال می کنند و اگر اتفاقا امر خلافت به دست آنها بیفتد دیگر کسی نمی تواند با هیچ نیرویی آن را از چنگال ایشان به درآورد و اگر دیگران مصدر کار شوند ممکن است دست به دست دور زدند و در میان شما باشد ، بنابراین به خدا قسم چنان نیست که گمان کرده ای که قریش امر خلافت را به آسانی از دست بدهند و در اختیار ما بگذارند .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه