400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 127

صفحه 127

ابوبکر پس از احتجاج علی ( ع ) ، از مسجد به سوی خانه خود بازگشت ، سپس برای عمر بن خطاب پیام فرستاد و او را طلبید ، عمر نزد ابوبکر آمد ، و بین ابوبکر و عمر

چنین گفتگو شد :

ابوبکر : دیدی که گفتگوی ما با علی ( ع ) امروز چگونه پایان یافت ؟ اگر در روز دیگری با او چنین برخوردی داشته باشیم ، مسلما امور ما متزلزل شده و اساس حکومت ما سست خواهد شد ، راءی شما در این خصوص چیست ؟

عمر : نظر من این است که دستور قتل او را صادر کنیم .

ابوبکر : چگونه و توسط چه کسی ؟

عمر : خالد بن ولید ، برای این کار مناسب است .

آن گاه آن دو نفر ، به دنبال خالد فرستادند و خالد نزد آنها آمد ، آنها به او گفتند : می خواهیم تو را برای یک امر بزرگ ماءمور کنیم !

خالد : احملونی علی ما شئتم و لو علی قتل علی بن ابیطالب : ( هر چه می خواهید مرا به آن تکلیف کنید ، گر چه قتل علی ( ع ) باشد آماده ام ) .

ابوبکر و عمر : نظر ما همین است .

خالد : هر گونه که تصویب کنید انجام می دهم ، چگونه او را بکشم ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه