400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 13

صفحه 13

و آن مردمان سفید که از آسمان آمدند ندا می کردند او را و می گفتند : ای آل رسول صبر کنید البته شما کشته می شوید به دست بدترین مردم و اینک بهشت به شما مشتاق است .

پس مرا تعزیت گفتند و گفتند : یا اءباالحسن بشارت باد تو را خداوند چشم تو را روشن گرداند در روزی که مردم بلند می شوند برای حساب .

سپس فرمود : قسم به

آن کسی که جانم به دست اوست خبر داد مرا صادق مصدق ابوالقاسم ( ع ) ( یعنی حضرت محمد ( ص ) به اینکه عبور می کنم به این زمین در وقت رفتن به سوی اهل طغیان و این که این زمین کرب و بلا است .

دفن می شود در این زمین حسین من و هفده نفر از اولاد من و فاطمه ( ع ) و این زمین در آسمانها معروف است به زمین کرب و بلای حسین هم چنان که ذکر می شود بقعه مکّه و مدینه و بیت المقدّس . ( 12 )

11

افسوس براء بن عازب اسماعیل بن زیاد گفته : روزی علی ( ع ) به براء بن عازب فرمود : ای براء ، فرزند من به شهادت می رسد و تو زنده هستی و از او یاری نمی کنی .

چون پیشامد کربلا اتفاق افتاد ، براء می گفت : حقانیت علی ( ع ) محقق شد ، زیرا فرزندش شهید شد و من از او یاری ننمودم ، آنگاه از کار خود دریغ خورد . این پیشامد نیز از جمله خبرهای علی ( ع ) و نشانه های ولایت اوست . ( 13 )

12

خبر دادن از قاتل امام حسین ( ع ) ابوالحکم گوید : از پیرمردان و دانشمندان خود شنیدم می گفتند : علی ( ع ) در ذیل خطبه فرمود : هنوز که دستتان از دامن من کوتاه نشده هر چه می خواهید از من بپرسید ، سوگند به خدا از عده مردمی که صد نفر آنها گمراه کننده دیگران و صد نفرشان هدایت کننده آنان باشند ، سؤ ال نکنید جز این که از خواننده و رهنمای آنها که تا فردای قیامت پایدارند اطلاع خواهم داد . مردی همان وقت از جای برخاست پرسید : بر سر و روی من چند تار موی روییده ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه