400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 141

صفحه 141

پیغمبر اکرم ( ص ) همین که مرا مشاهده نمود فرمود : مرحبا پسر جان علی ابن موسی الرضا ( ع ) بر پدرت علی و مادرت فاطمه و بر حسن و حسین ( ع ) سلام کن . سلام کردم ، فرمود : بر شاعر و مادح ما در دنیا سید حمیرɠنیز سلام کن به او هم سلام کرده نشستم . پیغمبر ( ص ) فرمود : قصیده را بخوان سید شروع کرد به خواندن وقتی که به این شعر رسید :

ورایه یقدمها حیدر

وجهه کالشمس اذ تطلع

پرچمی است بر دوش علی ( ع ) صورت آن آقا همچون خورشید درخشان است ، در این هنگام حضرت رسول و فاطمه زهرا و دیگران دانه های اشک از مژدگان فرو ریختند به این قسمت شعر که رسید .

قالوا له لو شئت اعلمتنا

الی من الغایه و المفزع

مردم گفتند : خوب است برای ما تعیین کنی پس از تو پناهگاه و دادرس کیست ؟ پیغمبر ( ص ) دست ها را بلند کرده فرمود : ( الهی انت الشاهد علی و علیهم انی اعلمتهم ان الغایه و المفزع علی ابن ابی طالب ) ( خدایا تو بر من و آنها گواهی که اعلام کردم به ایشان پناه و فریادرس علی ابن ابی طالب است ) اشاره نمود ، به امیرالمؤ منین ( ع ) چون سید

از خواندن قصیده فارغ شد . حضرت رسول ( ص ) به من فرمود : علی ابن موسی این قصیده را حفظ کن و امر نما شیعیان ما را به حفظ آن بگو هر که آن را حفظ کند و به خواندنش مداومت داشته باشد ، بهشت را برای او در عهده می گیریم . برایم تکرار نمود تا حفظ کردم .

بخش ششم : بدگویی و ناسزا به علی ( ع ) در زمان حیات

172

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه