400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 160

صفحه 160

( زبیر همواره مردی از اهل بیت ( ع ) بود تا آن هنگام که پسر ناشایسته اش عبدالله ، بزرگ شد ) . ( 233 )

روزی عبدالله بن زبیر سخنرانی می کرد ، در ضمن سخنرانی از امام علی (

ع ) بدگویی نمود ، این خبر به محمد حنیفه یکی از پسران امام علی ( ع ) رسید ، برخاست و به مجلس سخنرانی او آمد و دید عبدالله روی کرسی خطابه ایستاده و گرم سخن است .

محمد بن حنیفه با فریادهای خود ، سخنرانی او را به هم زد و خطاب به مردم گفت :

شاهت الوجوه اینتقص علی و انتم حضورا . . .

( زشت باد روی هایتان آیا در این مجلس از علی ( ع ) بدگویی می شود و شما حضور دارید و اعتراض نمی کنید ؟ ) .

علی ( ع ) دست خدا و صاعقه ای از فرمان خدا برای سرکوب کافران و منکران بود ، او آنها را به خاطر کفرشان کشت ، دشمنان با او دشمنی کردند و حسادت ورزیدند و هنوز پسر عمویش رسول خدا ( ص ) زنده بود ، بر ضد او توطئه می کردند ، هنگامی که رسول خدا ( ص ) رحلت کرد ، کینه های دشمنان آشکار گردید ، بعضی حقش را غصب کردند و بعضی تصمیم به قتل او را گرفتند ، و بعضی به او ناروا گفتند و نسبت ناروا به او دادند . . . سوگند به خدا جز کافری که ناسزاگویی به رسول خدا ( ص ) را دوست می دارد ، به علی ( ع ) ناسزا نمی گوید ، آنان که زمان پیامبر ( ص ) بوده اند اکنون زنده اند و می دانند که پیامبر ( ص ) به علی ( ع ) فرمود :

لا یحبک الا مؤ من یبعضک الا منافق

( تو را جز

مؤ من دوست ندارد و جز منافق دشمن ندارد . )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه