400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 172

صفحه 172

وصیت می کنم که هیچ کس از اینانی که به من ستم و حقم را پایمال کرده اند بر جنازه ام حاضر نشوند . زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا ( ص ) هستند . اجازه نده کسی از آنان و پیروانشان بر من نماز بخوانند ، مرا در شب که دیده ها آرام گرفته و به خواب فرو رفته اند ، به خاک بسپار ، آن گاه آن حضرت چشم از جهان فرو بست . سلام خداوند بر او و پدر و شوهر و فرزندانش .

مردم مدینه یکپارچه ناله و فریاد سر دادند . زنان بنی هاشم در خانه فاطمه ( س ) گرد آمدند و همه با هم یک صدا شیون کردند . مدینه می خواست از این همه شیون و فریاد از جای کنده شود . زنان داغ دیده فریاد می زدند : ای بانوی ما ! ای دختر رسول خدا ( ص ) ، مردم گروه گروه به سوی علی ( ع ) روانه شدند . آن حضرت نشسته بود . حسن و حسین نیز رو به

رویش بودند و هر سه می گریستند . مردم همه از گریه آنان به گریه افتادند . ( 246 )

203

آگاه شدن حسنین از شهادت مادر اسماء پس از وفات فاطمه زهرا ( س ) گریبانش را پاره کرد و سراسیمه از خانه بیرون آمد ، حسن و حسین ( ع ) را در بیرون خانه ملاقات کرد .

آنها گفتند : مادر کجاست ؟

اسماء ، سخنی نگفت . آنها به سوی خانه روانه شدند و دیدند که مادرشان رو به قبله دراز کشیده

، حسین ( ع ) مادرش را حرکت داد . ناگهان دریافت که مادرش از دنیا رفته است ، بر برادرش حسن ( ع ) رو کرد و گفت : حسن جان ! خدا در مورد مادرم به تو اجر بدهد .

( اَجْرَکَ اللّهُ فِی الْوالِدَهِ ) .

امام حسن ( ع ) خود را به روی مادر انداخت ، گاهی او را می بوسید و گاهی می گفت : ای مادرم ! با من سخن بگو ، قبل از آن که روح از بدنم خارج شود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه