400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 195

صفحه 195

آن گاه علی ( ع ) عمر را رها کرد ، و مردم متفرق شدند و از فکر نبش قبر منصرف گردیدند . ( 286 )

بخش پنجم : گریه علی ( ع ) بعد از شهادت فاطمه زهرا ( س )

237

دیدی علی ( ع ) تنها ماند ابن عباس می گوید : علی ( ع ) فرمود : بیا امشب با هم کنار قبر زهرا برویم .

پاسی از شب گذشته بود که ابن عباس به در خانه علی ( ع ) آمد و هر دو آرام آرام به سوی بقیع رفتند . هنگامی که کنار قبر زهرا رسیدیم علی خود را روی قبر انداخت و شروع به مرثیه سرایی کرد و فرمود : خانم ، ای یاور علی ، ای جان علی ، چرا مرا تنها گذاشتی ، هستی من تو بودی ، پس از گفتن این سخنان ، امام کنار قبر زهرا ( س ) خوابش برد . پس از لحظه ای از خواب برخاست و فرمود : ابن عباس برویم خانه .

گفتم : آقا ، همیشه تا اذان صبح می ماندی و می فرمودی ای کاش شب طولانی تر می شد ، حال چرا برگردی ؟

امام فرمود : در خواب بودم که خانمم زهرا با حالت نگرانی آمد و فرمود

: علی جان ، تو در کنار من خوابیده ای ، سری به خانه بزن که حسنین بهانه مادر را گرفتند .

ابن عباس می گوید : وقتی که وارد شدم دیدم علی ( ع ) در حجره نشسته ، حسنین روی زانوی علی اند ، بابا گریه می کند ، زینب اشک پدر را پاک می کند .

238

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه