400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 216

صفحه 216

او گفت : زمانی که ابن ملجم با شمشیر بر فرق علی ( ع ) زد ، او را دستگیر نموده حضور حضرت امیر ( ع ) آوردند حضرت به او توجه کرده فرمود : سوگند به خدا آن همه احسان هایی را که نسبت به تو انجام می دادم با توجه به این بود که می دانستم کشنده منی و با تو این گونه معامله می کردم تا موقعیت خود و بیچارگی تو را در پیشگاه خدا ثابت نمایم . ( 316 )

264

قاتل من ، شخصی بی نسب و نام در جنگ جمل ، علی ( ع ) بدون اسلحه به میدان رفت و زبیر را طلبید و با او اتمام حجت نمود و سپس به صف سپاه اسلام بازگشت .

یارانش به آن حضرت عرض کردند : ( زبیر ، یکه سوار قریش است و قهرمان جنگ می باشد ، و تو دلاوری او را به خوبی می دانی ، پس چرا بدون شمشیر و زره و سپر و نیزه ، به سوی میدان رفتی ؟ ! در حالی که زبیر ، خود را غرق در اسلحه نموده بود ) .

امام علی (

ع ) در پاسخ فرمود : ( او قاتل من نیست ، بلکه قاتل من ، مردی بی نام و نشان ، و بی ارزش و نکوهیده نسب است ، بی آن که به میدان دلیران آید ، از روی غافل گیری ، خواهد کشت ( یعنی او تروریست است ) ) .

وای بر او که بدترین مردم این جهان است ، دوست دارد مادرش در سوگواریش بنشیند ، او همانند ( احمر ) پی کننده ناقه حضرت ثمود است ، که این دو در یک خط هستند ( 317 ) منظور حضرت ، ابن ملجم ملعون بود ، و آن حضرت در این گفتار خبر از شهادت خود داد .

265

قاتل علی ( ع ) از یهود مردی از قبیله مزینه گفت : من در خدمت حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) نشسته بودم ، گروهی از قبیله مراد به خدمت آن حضرت آمدند و ابن ملجم در میان ایشان بود ، پس آن گروه گفتند : یا امیرالمؤ منین ! ابن ملجم را ما با خود نیاورده ایم ، بدون اختیار ما ، او با ما آمد و ما می ترسیم که به شما آسیبی بزند ، و بر تو می ترسیم از او .

حضرت به آن ملعون گفت ، بنشین و نگاه طولانی به روی او کرد و او را سوگند داد که آنچه از تو می پرسم راست بگو . پس فرمود : آیا تو نبودی در میان جمعی از کودکان ، در کودکی با ایشان بازی می کردی و هر گاه تو را از دور می دیدند می گفتند :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه