400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 217

صفحه 217

آمد فرزند چراننده سگ ها ؟ آن ملعون گفت : بلی . حضرت فرمود : چون به سن جوانی رسیدی از جلوی راهبی گذشتی به تو نگاه تندی کرد و گفت : ای شقی تر از پی کننده ناقه صالح .

گفت : بلی چنان بود .

باز حضرت فرمود : مادر تو ، تو را خبر نداد که در حیض به تو حامله شده بود ؟

چون آن ملعون آن را شنید اضطرابی در سخنش به هم رسید و آخر گفت : مادرم مرا چنین خبر داد .

پس حضرت فرمود : شنیدم از رسول خدا ( ص ) که کشنده تو شبیه است به یهود بلکه از یهود است . ( 318 )

266

نظر کنید به قاتل من زمانی که محمد بن ابی بکر گروهی از اشراف مصر را به خدمت حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) فرستاد ، عبدالرحمن بن ملجم در میان ایشان بود ، نامه ای که اسامی ایشان در آنجا نوشته شده بود در دست او بود ، چون حضرت نامه را گرفت و نام ها را خواند ، به نام آن ملعون رسید فرمود که ، تویی عبدالرحمن ؟ گفت : بلی .

حضرت امیرالمؤ منین فرمود : لعنت خدا بر عبدالرحمن باد .

آن ملعون گفت : یا امیرالمؤ منین من تو را دوست می دارم .

حضرت فرمود : دروغ می گویی به خدا سوگند که مرا دوست نمی داری ، پس او سه مرتبه قسم خورد بر دوستی آن حضرت ، و حضرت سه مرتبه سوگند یاد کرد که مرا دوست نمی داری .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه