400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 218

صفحه 218

آن ملعون گفت : یا امیرالمؤ منین سه مرتبه

سوگند یاد کردم که تو را دوست دارم باور نمی کنی .

حضرت فرمود : وای بر تو ، حق تعالی ارواح را دو هزار سال پیش از بدن ها خلق کرد ، ایشان را در هوا ساکن گردانید ، پس آنها که در عالم ارواح با یکدیگر الفت گرفته اند و یکدیگر را شناخته اند ، در این عالم با یکدیگر موافقت و محبت دارند؛ و آنها که در آن عالم با یکدیگر الفت نداشته اند ، در این عالم با یکدیگر الفت ندارند؛ روح تو را نمی شناسند و در عالم ارواح با تو الفت نداشته است .

چون آن ملعون پشت کرد ، حضرت فرمود : اگر کسی خواهد که نظر کند به قاتل من ، نظر کند به این مرد .

بعضی از حاضران گفتند : یا امیرالمؤ منین چرا او را نمی کشی ؟

فرمود : بسیار عجیب است می گویید که من کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته است . ( 319 )

267

قاتل من هموست ! وقتی که حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) از مردم بیعت می گرفت ، عبدالرحمن بن ملجم مرادی آمد که با آن حضرت بیعت کند ، حضرت قبول بیعت او ننمود تا آنکه سه مرتبه به خدمت آن حضرت آمد ، در مرتبه سوم با حضرت بیعت کرد . چون پشت کرد ، حضرت بار دیگر او را طلبید و به او سوگند داد که بیعت نشکند و عهدهای محکم از او گرفت . چون روانه شد ، باز او را طلبید بار دیگر بر او تاءکید کرد ، آن ملعون گفت : یا امیرالمؤ

منین آنچه با من کردی با دیگران نکردی ؟ حضرت شعری خواند که مضمونش این است که : من به او بخشش می نمایم و نیکی می کنم ، و او اراده قتل من دارد ، چه بد یاری است قبیله مراد ، پس فرمود : برو ابن ملجم به خدا سوگند می دانم که وفا به عهدهای خود نخواهی کرد . پس حضرت اسب نیکویی به او داد . چون او بر اسب سوار شد ، باز حضرت شعری خواند که مضمونش همان بود ، چون او پشت کرد ، فرمود : به خدا سوگند این ملعون کشنده من خواهد بود ، گفتند : یا امیرالمؤ منین ما را دستوری ده که او را بکشیم ، حضرت دستوری نداد . ( 320 )

268

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه