400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 225

صفحه 225

اشعار در تکفین سلمان سلمان در مداین ، بیمار شد ، بستری گردید ، ساعات آخر عمر را می گذرانید به همسرش بقیره گفت : ( منتظر باش که به زودی مرا در بسترم ، بی روح می یابی ، سپس به بزرگانی که در کنار بستر بودند مانند حذیفه بن یمان ، سعد وقاص ، اصبغ بن نباته فرمود :

( خانه را خلوت کنید ) آنها برخاستند و از خانه بیرون آمدند و در خانه را گشودند ، چشم سلمان به در بود ، گویی در انتظار مهمان غیبی است ) .

ناگاه امام علی ( ع ) وارد خانه شد و پرسید : حال سلمان چطور است ؟ به بالین سلمان آمد و روپوش را به کناری زد ، سلمان لبخند

زد ، امام علی ( ع ) به سلمان فرمود :

( آفرین بر تو ای بنده صالح خدا ، هنگامی که با رسول خدا ( ص ) ملاقات نمودی ، چگونگی رفتار قوم ، با برادرش را برایش تعریف کن ) .

سلمان از دنیا رفت ، امام علی ( ع ) جنازه او را غسل داد و کفن کرد و بر کفن او این دو شعر را نوشت

و فدت علی الکریم بغیر زاد

من الحسنات و القلب السلیم

و حمل الزّاد اقبح کلّ شیی ء

اذا کان الوفود علی الکریم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه