400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 23

صفحه 23

به فاطمه ( س ) گفتند : برو علی را بیاور ، گمان نداریم رسول خدا ( ص ) جز او را بخواهد . فاطمه دنبال علی ( ع ) فرستاد ، چون وارد شد رسول خدا ( ص ) دو چشم گشود و رویش برافروخت و فرمود : بیا بیا نزد من ای علی . و او را نزدیک خود خواست تا دستش را گرفت و او را بالای سر خود نشانید و بی هوش شد و حسن و حسین آمدند و شیون و گریه می کردند تا خود را روی رسول خدا ( ص ) انداختند و علی ( ع ) خواست آنها را کنار بزند ، رسول خدا ( ص ) به هوش آمد و فرمود : ای علی بگذار آنها را ببویم و مرا ببویند ، از آنها توشه گیرم و از من توشه گیرند آنها پس از من محققا ستم کشند و به ظلم کشته شوند ، لعنت خدا بر کسی که به آنها ستم کند تا سه بار این را گفت و دست دراز

کرد و علی را درون بستر خود کشید و لب بر لبش نهاد و با او رازی طولانی گفت تا جان پاکش برآمد و علی از زیر بسترش بیرون شد و گفت : اعظم الله اجورکم درباره پیغمبر که خدا جانش را گرفت و آواز شیون و گریه برخاست به امیرالمؤ منین ( ع ) گفتند : رسول خدا ( ص ) وقتی تو را درون بستر خود برد با تو چه رازی گفت ؟ فرمود : هزار باب به من آموخت که از هر بابی هزار باب می گشاید . ( 28 )

26

خبر پیامبر از غسل دهنده اش عبدالله بن مسعود از حضرت رسول ( ص ) پرسید : چه کسی تو را غسل خواهد داد چون وفات یابی ؟

حضرت فرمود : هر پیغمبری را وصی او غسل می دهد .

گفتم : وصی تو کیست یا رسول الله ؟

فرمود : علی بن ابی طالب .

پرسیدم : چند سال بعد از تو زندگانی خواهد کرد ؟

فرمود : سی سال ، چنان چه یوشع بن نون وصی موسی بعد از موسی سی سال زندگانی کرد ، و صفراء دختر شعیب که زوجه حضرت موسی بود بر او خروج کرد و گفت : من سزاوارترم به خلافت از تو ، یوشع با او مقاتله کرد و لشکر او را کشت و او را اسیر کرد ، بعد از اسیر کردن او را گرامی داشت ، به درستی که دختر ابوبکر بر علی ( ع ) خروج خواهد کرد با چندین هزار نامرد از امت من ، و علی اکثر مردان لشکر او را خواهد کشت و

او را اسیر خواهد کرد ، بعد از اسیر کردن با او احسان خواهد کرد . ( 29 )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه