400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 237

صفحه 237

علی ( ع ) در همان وقت به مسجد وارد شد و ابن ملجم که تمام شب را بیدار مانده و منتظر ورود علی ( ع ) بود از نسیم سحری خوابش برده بود؛

علی ( ع ) با پای خود او را بیدار کرده فرمود : بر خیز موقع نماز رسیده او هم از جا برخاست و کار علی را تمام کرد .

298

کمر بند از بهر مرگ ای علی در حدیث آمده علی ( ع ) در شب نوزدهم بیدار بود و مکرر از اطاق خود بیرون می آمد و به طرف آسمان متوجه می شد و می فرمود : سوگند به خدا تا به حال دروغ نگفته ام و دروغ هم به من اطلاع نداده اند ، امشب همان شبی است که باید به وصال محبوب نایل گردم آن گاه ، به خوابگاه خود برگشت ، چون بامداد دمید کمر بند خود را بر بست و می فرمود :

کمر بند از بهر مرگ ای امیر

که مرگ آید اکنون به دیدار تو

مکن خوف از مرگ و آماده باش

چو مرگ آید ای جان خریدار تو

چون به صحن خانه رسید؛ مرغابیان چندی جلوی راه حضرت را گرفتند و فریاد می زدند ، خواستند آنها را آرام کنند و از جلو حضرت دور سازند فرمود : آنها را واگذارید که نوحه جدایی می کنند . سپس از خانه بیرون رفت و رسید به او آن چه زبان قلم از نگارشش لال است . ( 348 )

299

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه