400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 245

صفحه 245

اول فرمودند : خواهرزاده ام ( جعده بن جبیره ) را بگویید برود نماز جماعت را با مردم بخواند . بعد خودشان نقض کردند ، فرمودند : نه خودم می روم .

عرض کردند : اجازه بدهید کسی شما را همراهی کند .

فرمود : خیر نمی خواهم کسی مرا همراهی کند ولی برای او شب با صفایی است این تعبیر مال خود ایشان است که فرموده اند : و ما کنت الا کقارب ورد ، و طالب وجد ( 363 ) بعد از این که در بستر افتاده است این جمله ها را می فرماید؛ به خدا قسم این ضربت که بر فوق من وارد شد مثل من مثل عاشقی بود که به معشوق خودش رسید ، مثل آن کسی بود که در شب ظلمانی دنبال چاه آبی می گردد

تا خیمه و خرگاهش را بردارد و یه آنجا برود ، اگر در آن تاریکی آن چاه آب را پیدا کند چقدر خوشحال می شود مثل من هم مثل همان شخص است . حافظ می گوید :

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

و حافظ هم اشاره به همین معنی دارد .

فرمودند : من خودم می روم . خدا می داند که او چه هیجانی داشت ، البته خودش می فرماید : من خیلی کوشش کردم که راز آن مطلب را کشف کنم ، یعنی خصوصیات آن را بعضی گفته اند ولی اجمالا می داند به این که یک حادثه بزرگی برای او اتفاق می افتد از نهج البلاغه این طور استفاده می شود : خیلی کوشش کردم که سر و باطن این کار را به دست بیاورم ، ولی خدا اباء کرد ، جز اینکه این سر را اخفاء بکند ، آمد و آمد خودش اذان صبح را می گفت : با آن سپیده دم خداحافظی کرد و گفت : ای صبح ، ای سپیده دم ای فجر از روزی که علی به این دنیا چشم گشاده است آیا روزی بوده است که تو از فخر بدمی و چشم علی خواب باشد یعنی ای سپیده دم بعد از این چشم علی برای همیشه به خواب خواهد رفت در وقتی که دارد از ماءذنه پایین می آید ، می فرماید :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه