400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 25

صفحه 25

علم بود که از هر باب هزار باب دیگر باز نمی شد . ( 31 )

پیامبر اکرم ( ص ) در آخرین لحظات زندگانی خود ، امیرمؤ منان ( ع ) را طلبید و خطاب به آن حضرت فرمود :

بدان ای برادر ! چون من از دنیا رحلت کردم مردم مرا رها می کنند و پیش از غسل و کفن و دفن من مشغول امور دنیای خود می شوند ( غصب خلافت ) . تو به دنبال آنها مرو و طلب حق خود را مکن ، تا ایشان به طلب تو آیند . زیرا که مثل تو مثل کعبه است که خدا آن را نصب کرد و بر مردم لازم است که از هر طرف به سوی آن روند . تویی علم هدایت و نور دینی و روشنی آسمان و زمین .

ای برادر ! به حق آن خدایی که مرا به راستی به سوی خلق برگزید ، سوگند یاد می کنم که امامت و وجوب متابعت تو را به همه رسانده ام و اقرار و بیعت گرفته ام . همگی به ظاهر پذیرفته اند ، اما می دانم که وفا نمی کنند .

چون من از دنیا رحلت کردم و از غسل و نماز و دفن من فارغ شدی در خانه بنشین و قرآن را به ترتیبی که خدا فرستاده است ، جمع آوری کن . آنچه تو را به آن امر کرده ام انجام بده و از ملامت خلق پروا مکن و بر تو باد به صبر در برابر آنچه به تو می رسد تا به سوی من آیی .

امیرمؤ منان می فرماید : ما

آن شب نزدیک آن حضرت بودیم و جامه نازکی روی آن حضرت افکنده شده بود و اهل بیت صدا به شیون و ناله بلند کرده بودند .

ناگهان حضرت به سخن آمد و فرمود : جماعتی سعادتمند و گروهی بدبخت شدند .

اصحاب عبا پنج نفرند و من سرور ایشانم و ایشان اهل بیت من و مقربان درگاه خدایند . هر کس از آنها متابعت کند سعادتمند خواهد شد .

29

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه