400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 258

صفحه 258

را که به سینه اش دوخته بود در می آورد ( 383 ) از او پرسید : این چیست ؟ گویا تو علی ( ع ) را کشتی .

شبیب می خواست بگوید : نه ، از روی شتاب زدگی گفت : آری همان دم پسر عمویش با شمشیر به او حمله کرد و او را کشت . ابن ملجم از سوی دیگر گریخت ، شخصی به نام ابوذر که از قبیله همدان بود او را دنبال کرد و چادر شبی که در دست داشت به روی او انداخت و او را به زمین کوبید و شمشیرش را گرفت ، و او را نزد امیرمؤ منان ( ع ) آورد . وردان تروریست سوم ، گریخت و ناپدید گردید . بعد معلوم شد که کشته شده است .

امیرمؤ منان ( ع ) در مورد ابن ملجم فرمود : اگر من از این ضربت از دنیا رفتم ، او را به عنوان قصاص بکشید ، و اگر جان سالمی ، به در بردم ، آن گاه راءی خودم را خواهم گفت ، و به نقل دیگر فرمود : ( اگر از دنیا با او همانند قاتل پیامبران ( که قصاصشان کشتن و سوزاندن است ) رفتار کنید ) .

ابن ملجم گفت :

والله لقد ابتعته بالف و سممته بالف فان خاننی فابعده الله .

( سوگند به خدا این شمشیر را به هزار درهم خریده ام و با هزار درهم زهر ،

آن را مسموم نموده ام ، اگر آن شمشیر به من خیانت کند نفرین بر او باد . ) ( 384 )

331

سفارش های علی ( ع )

درباره قاتلش در قرب الاسناد به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر ( ع ) روایت کرده است که حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) در شبی که شهادت چشید ، از خانه به مسجد آمد و مردم را برای نماز صبح بیدار می کرد ، ناگاه ابن ملجم ضربتی به سرش زد که به زانو در افتاد ، پس آن ملعون را گرفت و نگاه داشت تا مردم رسیدند و آن ملعون را گرفتند و حضرت را به خانه آوردند ، پس حضرت امیر حسن و حسین ( ع ) را گفت که : اسیر را حبس کنید و او را طعام و آب بدهید و او را نیکو رعایت کنید ، اگر من زنده بمانم در صورتی که بخواهم قصاص می کنم و اگر بخواهم عفو خواهم کرد ، و اگر از دنیا بروم اختیار با شماست ، و اگر عزم کشتن او نمایید بیش از یک ضربت به او نزنید ، و گوش و بینی و اعضای او را مبرید . ( 385 )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه