400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 259

صفحه 259

332

قصاص عادلانه چون ابن ملجم را حضور اقدس علی ( ع ) آوردند نگاهی به او کرده فرمود : النفس بالنفس یعنی اگر من از دنیا رحلت کردم او را بکشید چنان چه مرا کشته و اگر زنده ماندم خودم درباره او فکری خواهم کرد .

پسر مرادی گفت : چه خیال می کنی این شمشیر را به هزار درهم خریده و با هزار درهم زهر ، آلوده کرده ام ، اگر کارگر نیاید خدا او را دور گرداند و از بها بیندازد .

ام کلثوم که از قتل

پدر بزرگوارش اطلاع یافت به پسر مرادی گفت : ای دشمن خدا ، امیرالمؤ منین ( ع ) را کشتی .

گفت : نه بلکه پدر تو را کشتم .

فرمود : ای دشمن خدا آرزومندم پدرم آسیبی نبیند .

آن بی حیا پاسخ داد : پس چنان می بینم که گریه به حال من می کنی ؟ به خدا سوگند چنان ضربتی بر او زده ام که اگر میان اهل زمین پخش کنند همه را هلاک می سازد .

او را از برابر امیرالمؤ منین بیرون بردند مردم مانند درندگان گوشت های بدن او را با دندان های خود می کندند و می گفتند : ای دشمن خدا چه کردی ، امت محمد را به خاک هلاکت نشاندی و بهترین مردم را از پای در آوردی و او همه این سخنان و ناراحتی ها را می دید و می شنید و سخنی نمی گفت با این حال وی را به زندان بردند .

مردم پس از دستگیری وی حضور علی ( ع ) رسیده عرض کردند : هر چه اراده درباره او داری به ما امر کن که او امت پیغمبر را هلاک کرد و ملت اسلام را روسیاه ساخت .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه