400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 283

صفحه 283

انسان کامل بودن علی ( ع ) ، این جا ظاهر می شود یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است ، یکی از معیارهای انسان کامل این است که عکس العملش در مواجهه با مرگ چگونه است عکس العمل علی ( ع ) در مواجهه با مرگ ، اولین عکس العملش این بود که ضربت به فرق مبارکش وارد شد دو جمله از او شنیده شد :

1 این بود که فرمودند : این مرد را بگیرید . 2 این بود که فرمودند فزت و رب الکعبه قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم ، به شهادت نایل شدم ، شهادت برای من رستگاری است . ( 419 )

356

طبیب ناامید شد علی ( ع ) را آوردند و در بستر خواباندند . طبیعی

است به نام اسید بن عمرو ،

که از تحصیل کرده های جندی شاهپور و عرب بوده و در کوفه می زیسته را برای معاینه زخم امیرالمؤ منین ( ع ) می آورند ، این مرد با وسایلی که آن روز داشتند معاینه کرد ، درک کرد که زهر وارد خون حضرت شده است که دیگر اظهار عجز کرد و عرض کرد : یا امیرالمؤ منین ( ع ) اگر وصیتی دارید وصیت خودتان را بفرمایید . خود آن لعین ازل و ابد وقتی که ام کلثوم می رود سراغش و شروع می کند به او بدگویی کردن که پدر من با تو چه کرده بود که چنین کاری را کردی و بعد وقتی که می گوید که امیدوارم که پدرم سلامتی خودش را باز یابد و روسیاهی برای تو بماند . تا این جمله را ام کلثوم گفت ، او شروع کرد به حرف زدن ، گفت : خاطرت جمع باشد من این شمشیر را به هزار درهم یا دینار خریدم و هزار درهم یا دینار داده ام که این را مسمومش کرده اند و سمی به این شمشیر مالیده ام که نه تنها بر فرق پدرت که اگر بر سر تمام اهل کوفه یک جا وارد می شد ، هلاک می شدند . مطمئن باش که پدرت دیگر نمی ماند . ( 420 )

357

سفارش امام ( ع ) به امام حسن ( ع ) ولی شگفتی های علی هر چه بیشتر ، معجزه های انسانی علی در این جا بروز می کند برایش غذا آوردند غذا که نمی تواند بخورد شیر می آوردند

، مقداری از شیر می نوشد و جزء وصایایش می فرماید : با آن اسیرتان خوش رفتاری و مدارا کنید ، وصیت می کند او اولاد عبدالمطلب پس از وفات من مبادا در میان مردم بیفتید و بگویید امیرالمؤ منین این طور شدند و فلان کس محرک بوده است و این و آن را متهم کنید ، خیر نمی خواهد دنبال این حرفها بروید قاتل من یک نفر است . به امام حسن ( ع ) فرمود : فرزندم حسن ، این یک ضربت بیشتر به پدر شما نزده و این دو ضربت نزده است . بعد از من اختیار با خودت ، اگر می خواهی آزادش کن و اگر می خواهی قصاص کن . توجه داشته باش او به پدر تو یک ضربت زده است فقط یک ضربت به او بزنید اگر کشته شد ، و اگر هم نشد نشد ، باز هم سراغ اسیرش را می گیرد ، آیا به او غذا داده اید ، رسیدگی کرده اید ؟ اینگونه بود رفتارش با دشمن ، این است که مولانا می گوید :

در شجاعت شیر ربانیستی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه