400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 286

صفحه 286

چون بر من نماز کنی ای حسن ، جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع دور کن ، پس در آنجا قبر کنده و لحد ساخته خواهی یافت ، و چوبی ساخته نقش کرده شده در آنجا خواهی دید که پدرم حضرت نوح ( ع ) برای من ساخته در آنجا گذاشته است ، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن ، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشت های بزرگ ، آنها را بر روی من بچین ، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نظر کن ، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جد تو رسول خدا ( ص ) ملحق خواهم شد ، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصی او در مغرب باشد ، البته حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصی او جمع می نماید ، بعد از آن جدا می شوند ، باز هر یک به قبرهای خود بر می گردند . پس

قبر مرا از خاک پر کن و پنهان کن و موضع قبر مرا ، چون صبح شود تابوتی بر ناقه ای بند ، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده ام . ( 423 )

360

شب آخر حیات محمد بن الحنفیه گفت : چون شب بیستم ماه مبارک رمضان شد ، اثر زهر به قدم های مبارک پدرم رسید ، در آن شب نماز نشسته می خواند و به ما وصیت ها می فرمود و تسلی می داد تا آنکه صبح طلوع کرد ، پس مردم را رخصت داد که به خدمت آن حضرت می آمدند و سلام می کردند ، جواب سلام ایشان می فرمود و می گفت : ایها الناس از من سؤ ال کنید پیش از آنکه نماز مرا نیابید ، و سؤ ال های خود را سبک گردانید برای مصیبت امام شما .

پس مردم خروش بر آوردند ، حجر بن عدی برخاست شعری چند در مصیبت آن حضرت خواند . چون ساکت شد ، حضرت فرمود : چگونه خواهد بود حال تو در هنگامی که تو را طلبند و تکلیف نمایند که بیزاری جویی از من ؟ حجر گفت : به خدا سوگند یا امیرالمؤ منین که اگر مرا به شمشیر پاره پاره کنند و به آتش بسوزانند از تو بیزاری نجویم ، حضرت فرمود : برای هر چیزی توفیق یافته ای ، ای حجر خدا تو را جزای خیر دهد از جانب اهل بیت پیغمبر خود ، پس شربتی از شیر طلبید و تناول

نمود فرمود که : این آخر روزی من است از دنیا . ( 424 )

361

وصیت علی ( ع ) به امام حسن ( ع ) اولاد علی ( ع ) خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوی آنها را فشار می داد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش می دادند ، تا این قسمت از وصیت علی ( ع ) درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردی را به حد نهایی کمال می رساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه ای چشمان خدا بین خود را نیمه باز کرد و فرمود : ای حسن سخنی چند هم با تو دارم ، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکی شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلی گمنام به خاک سپار تا کسی از آن آگاه نشود .

عموم بنی هاشم مخصوصا خاندان علوی در عین خاموشی گریه می کردند و قطرات اشک از چشمان آنها بر گونه هایشان فرو می غلطید ، حسن ( ع ) که از همه نزدیک تر نشسته بود از کثرت تاءثر و اندوه امام ( ع ) را متوجه حزن و اندوه خود نمود ، علی ( ع ) فرمود : ای پسرم صابر و شکیبا

باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردباری توصیه می کنم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه