400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 294

صفحه 294

از حقیقت را در آن خاک نهادیم لیکن از اکرامی که خدا با علی ( ع ) کرده خوشحال بودیم و بالاخره با دلی داغدار از کنار قبر علی ( ع ) بر گشتیم .

در راه با گروهی از دوستان علی ( ع ) که بر جنازه او نماز نخوانده بودند ملاقات کردیم جریان را به ایشان گفتیم و عنایات خدای منان را که به او نموده بیان کردیم آنها گفتند : ما هم می خواهیم آن چه را شما دیده اید مشاهده کنیم گفتیم : چنان چه وصیت فرموده نشان قبر او ناپیدا شده ، آنها به سخن ما توجهی نکرده رفتند و برگشتند و اظهار داشتند چنان چه گفتید هر چه جستجو کردیم اثری ندیدیم . ( 440 )

376

جان باختن بینوای نابینا کنار قبر علی هنگامی که امام حسن و امام حسین ( ع ) از دفن پدر باز می گشتند ، نزدیک دروازه شهر کوفه کنار ویرانه ای ، بینوای بیمار و نابینایی را دیدند که خشتی زیر سر نهاده و ناله می کند از او پرسیدند : کیستی و چرا این گونه گریه و ناله می کنی ؟

او گفت : غریبی بینوا و نابینا هستم ، نه مونسی دارم و نه غم خواری ، یک سال است که من در این شهر هستم ، هر روز مردی مهربان ، و غم خواری دلسوز نزد من می آمد و احوال مرا می پرسید و غذا به من می رسانید و مونس مهربانی بود ، ولی اکنون سه روز است او نزد من نیامده است و از حال من جویا نشده است

.

گفتند : آیا نام او را می دانی ؟

گفت : نه

گفتند : آیا از او نپرسیدی که نامش چیست ؟

گفت : پرسیدم ، ولی فرمود : تو را با نام من چه کار ، من برای خدا از تو سرپرستی می کنم . گفتند : ای بینوا ! رنگ و شکل او چگونه بود ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه