400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 296

صفحه 296

نمی دانم چه کار افتاد ما را

که آن دلدار ما را زار بگذاشت

در این ویرانه این پیر حزین را

غریب و عاجز و بی یار بگذاشت

آن پیر بی نوا به دامن حسن و حسین ( ع ) چسبید و گفت : شما را به جدتان سوگند ، شما را به روح پدر عالی قدرتان ، مرا کنار قبر او ببرید .

امام حسن ( ع ) دست راست او را ، و امام حسین دست چپ او را گرفت و او را کنار مرقد مطهر امام علی ( ع ) آوردند ، او خود را به روی قبر افکند و زاری بسیار کرد و گفت : ( خدایا من طاقت فراق این پدر مهربان را ندارم تو را به حق صاحب این قبر جان مرا بستان ) .

دعای او به استجابت رسید و همان دم در همان جا جان سپرد .

ذره ای بود به خورشید رسید

قطره ای بود به دریا پیوست

امام حسن و امام حسین ( ع ) از این حادثه جانسوز ، بسیار گریستند ، و خود شخصا جنازه آن بینوا سوخته دل را غسل داده و کفن کرده و نماز بر آن خواندند و او را در حوالی همان روضه پاک ، به خاک سپردند . ( 441

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه