400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 300

صفحه 300

381

رویای صادقه علی ( ع ) علی ( ع ) فرمود : رسول خدا ( ص ) را در خواب دیدم که غبار از صورت من پاک می کرد ، و می فرمود : ( آن چه که قرار بود در مورد تو بشود انجام پذیرفت ) . بعد از سه روز حضرت ، ضربت خورد .

باز می فرمود : ( رسول خدا ( ص ) را در خواب دیدم و از امت او شکایت کردم که چگونه با من حیله کردند و دشمنی نمودند و گریستم ) .

پیامبر اکرم ( ص ) فرمود : ( گریه نکن ) سپس دو مرد دیدم که بدنشان به آهن و سرهایشان به سنگ بسته شده بود .

سپس به امام حسن و امام حسین فرمود : ( وقتی از دنیا رفتم ، مرا به وادی نجف ببرید و عقب تابوت مرا بگیرید و با جلو آن کاری نداشته باشید . جلو آن را ملایکه حمل می کنند . و بعد به آنها دستور داد بعد از این که حضرت را دفن کردند قبر را با سطح زمین یکسان قرار دهند تا پیدا نباشد؛ چون می دانست بنی امیه بعد از او به حکومت خواهند رسید و [با آل علی ( ع ) دشمنی خواهند کرد] .

و باز فرمود : سنگ سفیدی خواهید دید که که نور از آن تلالؤ می کند ، آن را حفر نمایید

تا تخته ای نمایان شود که در آن نوشته شده : ( این چیزی است که نوح پیامبر ( ع ) برای علی بن ابی طالب ذخیره کرده است ) . ( 447 )

382

حرم امن الهی عبدالله حازم گوید : روزی همراه هارون الرشید به عنوان شکار از کوفه خارج شدیم به غریین و ثویه رسیده چند آهو دیدیم ، بازها و سگ ها را به طرف آنها فرستادیم به اندازه یک ساعت آنها را دنبال کردند آخرالامر حیوانات بی چاره شده خود را در پناه پشته در آورده بازها به طرفی رفته و سگ های شکاری به جانب ما آمدند . هارون از این پیشآمد به شگفت آمده فاصله نشد آهوان از آن به زیر آمدند دو مرتبه بازها و سگ ها بدان ها حمله کردند باز آنها که خود را بیچاره دیدند ، به همان پشته پناه بردند تا سه مرتبه همین عمل مکرر شد و آن روز از شکار باز ماندند .

هارون دستور داد : بروید در این نزدیکی هر که را ملاقات کردید به حضور من بیاورید تا ما را از این قضیه مطلع گرداند . پیرمردی از مردم بنی اسد را حاضر کردند ، هارون پرسید : این پشته و قضیه آن را کاملا بیان کن و ما را از پیشآمدی که دیده ایم اطلاع بده .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه