400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 301

صفحه 301

پاسخ داد : اگر مرا امان دهی حقیقت آن را برای تو شرح خواهم داد .

هارون گفت : با خدا پیمان بستم که اگر حقیقت را بگویی به تو آسیبی نرسانم .

گفت : پدرم از پدرانش نقل می کرده که در زیر این

پشته مرقد مطهر امیرالمؤ منین ( ع ) است و آن را خدای متعال حرم امن خود قرار داده و هر کس بدان جا پناهنده شود از هر آسیب و گزندی در امان است .

هارون از شنیدن این حقیقت به خود آمده پیاده شد ، وضو گرفته در کنار آن پشته نماز گزارد ، صورت به خاک مالید و گریست و از آن جا باز گشتیم .

محمد بن عایشه می گوید : حکایت را به طوری که نقل کردم از عبدالله حازم شنیدم لیکن قلب من آن را نمی پذیرفت و افسانه می پنداشت تا سالی که به حج بیت الله مشرف شدم در آن جا با ساربان ملاقات کرده پس از طواف در گوشه ای نشستیم ، از همه جا سخن می گفتیم تا گفتگوی ما بدین جا رسید که شبی از شب ها از مکه برگشته و در کوفه توقف کردیم .

هارون به من گفت : ای یاسر به عیسی بن جعفر بگو سوار شود ، بالاخره همه سوار شدیم تا به غریین رسیدیم چون بدان جا وارد شدیم عیسی خوابید ، لیکن هارون به طرف پشته آمده شروع کرد به نماز خواندن هر دو رکعت نمازی را که سلام می داد دعا می کرد و می گریست و صورت بر آن پشته می مالید و می گفت :

ای پسر عم سوگند به خدا بزرگی و فضیلت تو را می شناسم و متوجهم که تو از همه مقدم تر به شرف اسلام مشرف شدی و من به این مقامی که نایل گردیده ام به برکت توست ، لیکن فرزندان تو مرا آزار می

دهند و بر من خروج می نمایند ، آن گاه حرکت کرده مشغول نماز شد چون از نماز فارغ شد همین سخن را تکرار کرده و می نگریست و با این حال تا وقت سحر به سر برد در آن هنگام دستور داد تا عیسی را بیدار کنم . چون عیسی بیدار شد ، به او گفت : برخیز کنار قبر پسر عمت نماز بخوان . پرسید : قبر کدام پسر عمم است ؟

گفت : قبر علی بن ابی طالب ( ع ) است .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه