400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 38

صفحه 38

انصار از پشت دیوار حجره صدا زدند : یا علی تو را به خدا سوگند امروز راضی مشو حقی که ما به رسول خدا ( ص ) داریم نابود گردد . یکی از ما را هم اجازه بده تا در دفن پیغمبر ( ص ) شرکت نماید . علی ( ع ) فرمود : اوس بن خولی بیاید و در تدفین آن حضرت شرکت کند . اوس مردی فاضل و از مردم بنی عوف خزرج بوده و پیکار بدر را هم دریافته چون وارد شد ، علی

( ع ) فرمود : وارد قبر شو چون داخل شد علی ( ع ) بدن مبارک را به دست وی داد و دستور داد چگونه بدن آن حضرت را روی خاک بگذارد ، چون آن بدن پاک را در روی خاک قبر گذارد ، حضرت امیر فرمود : خارج شو ، آنگاه خود وارد قبر شده بند کفن پیغمبر را گشود و طرف راست صورت نازنینش را رو به قبله گذارده خشت بر روی بدنش چید و خاک بر روی آن ریخت . ( 50 )

48

سوگواری علی ( ع ) شخصی به آن حضرت گفت : ( ای امیرمؤ منان ! اگر محاسن خود را خضاب و رنگ می کردی بهتر بود ! )

امام به او فرمود :

( الخضاب زینه و نحن قوم فی مصیبه ) : خضاب و رنگ کردن یک نوع زیبایی است ولی ما عزاداریم ( منظور آن حضرت عزاداری در مورد رحلت پیامبر ( ص ) بوده است ) .

آری امام علی ( ع ) در سوگ پیامبر ( ص ) بسیار سوگوار بود و از فراق او همچون شمع می سوخت . ( 51 )

فصل سوم مصایب بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )

بخش اول : مظلومیت علی ( ع ) بعد از پیامبر ( ص )

49

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه