400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 40

صفحه 40

بعد از تمام این خطاب های درشت او را از مدینه بیرون و از آشیانه و خانه اش خارج کرد . علی ( ع ) را چندین مرتبه به ینبع تبعید نمود . به ابن عباس می گفت ( قل له فلیخرج الی ملک بالینبع ما اغتم به و لا یغتم بی ) به علی بگو برود به ملک خودش در ینبع نه من از دست او ناراحت و نه او از دست من آزرده باشد . ( 54 )

51

کینه معاویه معاویه روزی برای ابوالاسود دئلی هدیه ای فرستاد که مقداری از آن حلوا بود ، منظورش از فرستادن هدیه این بود که دل آنها به دست آورد و قلبشان را از محبت علی ( ع ) خالی کند . ابوالاسود دخترکی پنج یا شش ساله داشت پیش پدر آمد ، همین که چشمش به حلوا افتاد لقمه ای از آن برداشته در دهان گذاشت .

ابوالاسود گفت : دخترکم ! بینداز این غذا زهری است ، معاویه می خواهد به وسیله حلوا ما را فریب دهد و از امیرالمؤ منین ( ع ) دور کند ، محبت ائمه ( ع ) را از قلب ما خارج نماید . دخترک گفت : ( قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر باشهد المزعفر تبا لمرسله و آکله ) خدا صورتش را زشت کند . می خواهد ما را از سید پاک و بزرگوار به وسیله حلوایی شیرین و زعفران دار بفریبد . مرگ بر فرستنده و خورنده این حلوا باد . آن قدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آن چه خورده بود

قی کرد ، آن گاه که خود را پاک از آلودگی حلوا یافت این شعر را سرود : ابا لشهد المزعفر یا بن هند

نبیع علیک احسابا و دینا

معاذ الله کیف یکون هذا

و مولانا امیرالمؤ منینا ( 55 )

52

دو معجزه تکان دهنده مسعودی در ادامه سخن می گوید : سپس بعد از چند روز ، حضرت علی ( ع ) یکی از آن افراد ( ابوبکر ) را دید و او را به یاد خدا آورد ، و ایام خدا را به یاد او انداخت ، و به او فرمود : ( آیا می خواهی بین تو و پیامبر ( ص ) جمع کنم ، تا تو را امر و نهی کند ! ) .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه