400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 43

صفحه 43

5 و هارون ( برادر موسی ( ع ) که به موسی ( ع ) گفت : ان القوم استضعفونی و کادو یقتلوننی : ( مردم مرا تضعیف کردند و نزدیک بود که مرا به قتل رسانند ) ( اعراف 150 ) .

سپس به جمع آوری و تنظیم قرآن پرداخت و آن را در جامه ای پیچید و آن را بسته و مهر نمود

و به مردم فرمود : ( این کتاب خدا است که آن را طبق امر و وصیت پیامبر ( ص ) همان گونه که نازل شده است جمع آوری نموده ام .

بعضی از حاضران گفتند : ( قرآن را بگذار و برو ) .

فرمود : رسول خدا ( ص ) به شما فرمود : ( من در میان شما دو یادگار گرانمایه می گذارم ، کتاب خدا و عترت من ، و این دو از هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند ) پس اگر سخن پیامبر ( ص ) را قبول دارید ، مرا با قرآن بپذیرید ، که بر اساس دستورات قرآن بین شما حکم می کنم .

قوم گفتند : ( ما نیازی به تو و قرآن تو نداریم ، اکنون آن قرآن را بردار و ببر و از آن جدا نشو ) .

حضرت علی ( ع ) از قوم ، روی گردانید و به خانه اش رفت ، و شیعیان او نیز خانه نشین شدند ، زیرا رسول خدا ( ص ) از آنها پیمان گرفته بود که چنین کنند .

ولی آن قوم ، دست نکشیدند ، به خانه علی ( ع ) هجوم آوردند و در خانه اش را سوزاندند و آن حضرت را با اجبار به سوی مسجد بردند ، و فاطمه ( س ) را در کنار در خانه ، در فشار قرار دادند به طوری که فرزندش محسن ، سقط گردید .

به علی ( ع ) گفتند : بیعت کن ، او بیعت نکرد و گفت : بیعت نمی کنم

، گفتند : اگر بیعت نکنی تو را می کشیم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه