400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 47

صفحه 47

فذاک النبت من بذری

در سینه من اسراری است ، وقتی که دلم از جهت آنها تنگ می شود زمین را با دستم می کنم ، راز دلم را ظاهر می نمایم پس هر وقتی که برویاند آن زمین گیاهی را ، از آن تخمی است که من کاشته ام . ( 61 )

58

مظلوم همیشه تاریخ امیرالمؤ منین ( ع ) فرمود : از آن وقتی که مادر ، مرا زاده است پیوسته مظلوم بوده ام حتی وقتی که به برادرم عقیل درد چشم اصابت کرد ، می گفت : به چشم من دارو نریزید تا به چشم علی دارو بریزید . با این که درد چشم نداشتم به چشم من دوا می ریختند . ( 62 )

59

پدرم فدای آن شهید عایشه گوید : روزی علی بن ابی طالب ( ع ) از رسول خدا ( ص ) اجازه ورود خواست پیامبر ( ص ) فرمود : یا علی داخل شو ، چون داخل شد رسول خدا ( ص ) برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانیش را بوسید و فرمود : پدرم فدای آن شهید ، پدرم فدای آن تنهای شهید . ( 63 )

60

چگونه صبح کردن علی ( ع ) حنش بن معتمر گوید : بر امیرالمؤ منین علی بن ابیطالب ( ع ) در حالی که در رحبه ( محلی در کوفه ) تکیه زده بود داخل شدم و گفتم : السلام علیک یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته ، چگونه صبح کردی ؟

حضرت سر بلند کرد و جواب سلام مرا داد و فرمود : صبح کردم در حالی که دوست دار دوستان ، و صبر کننده بر دشمنی دشمنانمان هستم ، همانا دوست ما در هر شبانه روز منتظر راحتی و گشایش است ، و دشمن ما بنای کار خود را بر پایه ای نهاده که سخت نااستوار و لغزان است ، این بنای او بر لب پرتگاهی است که وی را در آتش دوزخ می افکند .

ای ابا المعتمر به راستی که دوست ما نمی تواند ما را دشمن بدارد ، و دشمن ما نمی تواند ما را دوست بدارد ، همانا خدای متعال دل های بندگان را بر دوستی ما سرشته ، و دست از یاری دشمن ما شسته ، پس دوست ما توان دشمنی ما ، و دشمن ما توان دوستی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه