400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 56

صفحه 56

شکایت از غاصبین ولایت به خدا سوگند ! هرگز فکر نمی کردم ، و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر ( ص ) ، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او برگرداند ( و در جای دیگر قرار دهد و باور نمی کردم ) مرا از عهده دار شدن آن باز دارد . تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف ابوبکر . . . بود برای بیعت کردن با او ، پس من دست بر روی دست گذاشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام باز گشته و می خواهند دین محمد ( ص ) را نابود سازند . ( در این جا بود که ) ترسیدم که اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما سخت تر است ، زیرا این بهره دوران کوتاه دنیا است ، که هم چون سراب ، زایل می گردد و یا بسان ابری پراکنده می شود . پس برای دفع آشوب به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید . ( 79 )

76

توبیخ به خاطر سستی در جهاد به خدا سوگند اگر من تنها با آنها ( دشمنان ) روبه رو شدم ، در حالی که آنها تمام روی زمین را پر کرده باشند نمی ترسم و باکی ندارم ، من بر گمراهی آنان و رستگاری و هدایت خود نیک آگاهم و با یقین از جانب خدا

همراه بوده ، مشتاق ملاقات پروردگارم و به پاداشش امیدوارم ، لیکن دریغم آید که بی خردان و تبهکاران این امت حکومت را به دست گیرند و بیت المال را به غارت ببرند ، آزادی بندگان خدا را سلب کنند و آنها را برده خویش سازند ، با صالحان نبرد کنند ، و فاسقان را همدستان خود قرار دهند . در این گروه بعضی هستند که شراب نوشیده و حد بر آنها جاری شده ، و برخی از آنان اسلام را نپذیرفتند تا برای آنها عطایی تعیین گردید و اگر به خاطر این جهات نبود این اندازه شما را برای قیام و نهضت تشویق نمی کردم و به سستی در کار سرزنش و توبیخ نمی نمودم و در گردآوری و تشویق شما نمی کوشیدم و آن هنگام که سر باز زدید و سستی نمودید ، رهایتان می ساختم . ( 80 )

77

رنج علی از سستی یاران روزی یکی از یاران آن حضرت ، این پرسش را مطرح کرد و گفت : چگونه که ما تاکنون بر معاویه چیره نشده ایم ؟ امام ( ع ) به او فرمود : جلوتر بیا . آن گاه آهسته گفت :

( سپاه معاویه وی را فرمان می برند اما یاران من از گفتار من سر می تابند ) .

خدا خود می داند که این قلب بزرگ که آکنده از عشق به مکتب بود ، تا چه حد از جهل مسلمانان نسبت به اسلام و پراکندگی آنان از محور حق ، رنج می برد ( 81 )

78

خسته شدن از مردم کوفه بارالها ! ( از بس نصیحت و اندرز دادم ) آنها را خسته و ناراحت ساختم و آنها نیز مرا خسته کردند ، من آنها را ملول ، و آنها مرا ملول ساختند ، به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت کن و به جای من ، بدتر از مرا بر سر آنها مسلط نما ، خداوندا ، دلهای آنها را بگداز ، همان طور که نمک در آب حل می شود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه