400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 57

صفحه 57

به خدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از ( بنی فراس بن غنم ) داشته باشم تا با کمک آنها دشمنان را بر سر جای خود می نشاندم ( آنها چنانند که شاعر گفته ) :

اگر آنان را می خواندی سوارانی از ایشان مانند ابر تابستان ، با سرعت و تا زنده به سوی تو می آمدند . . . ( 82 )

79

شدت ناراحتی علی ( ع ) امیرالمؤ منین ( ع ) پس از شهادت محمد بن ابی بکر نامه ای به عبداللّه بن عباس می نویسد و در آن نامه شدت ناراحتی خود را از مردم کوفه مرقوم فرموده که از آن جمله می نویسد :

( . . . اسئل اللّه اءن یجعل لی منهم فرجا و اءن یریحنی منهم عاجلا ، فو اللّه لو لا طمعی عند لقاء عدوی فی الشهاده و توطینی نفسی عند ذلک لاءحببت اءن لا اءبقی مع هؤ لاء یوما واحدا . . . )

( از خدای یکتا می خواهم که برای من گشایشی از این مردم فراهم سازد و مرا هر چه زودتر از اینها

راحت سازد و به خدا سوگند اگر نبود علاقه ای که من در هنگام دیدار با دشمن به شهادت دارم و خود را برای آن آماده کرده ام ، دوست داشتم که یک روز هم با این مردم نمانم . . . ) ( 83 )

80

سرزنش اهل کوفه به من خبر رسیده که ( بسر ) بر ( یمن ) تسلط یافته است ، سوگند به خدا می دانستم اینها به زودی بر شما مسلط خواهند شد ، زیرا آنان در باطل خود متحدند ، و شما در راه حق خود متفرقید . شما از پیشوای خود در مسیر حق ، سرپیجی می کنید ولی آنها در باطل خود از پیشوای خویش اطاعت می نمایند ، آنها نسبت به رهبر خود ادای امانت می کنند و شما به امام خویش خیانت می ورزید ، آنها در شهرهای خود به اطلاح مشغولند و شما به فساد ! اگر من قدحی را به عنوان امانت به یکی از شما بسپارم از آن بیم دارم که بند آن را ببرید . ( 84 )

81

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه