400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 58

صفحه 58

خون دل کردن علی ( ع ) ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید ! ای کودک صفتان بی خرد ! و ای عروسان حجله نشین ! ( که جز عیش و نوش به چیزی نمی اندیشید ) چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدم و نمی شناختم . به خدا که آشنایی با شما ، نتیجه اش ندامت و پشیمانی و سرانجامش اندوه و حسرت است . خدا شما را بکشد که این همه خون به دل من کردید ، و سینه ام را مملو از خشم ساختید ، و کاسه ای غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید . با سرپیچی از فرمان و عدم یاری من ، نقشه ها طرح های مرا ( برای سرکوبی دشمن و ساختن یک

جامعه آباد اسلامی ) تباه کردید ، تا آن جا که قریش گفتند : پسر ابوطالب مردی است شجاع ، ولی از فنون جنگ آگاه نیست ! خدا پدرانشان را خیر دهد آیا هیچ یک از آنها ، با سابقه تر و پیشگام تر از من در میدان ها بوده اند ؟ آن روز که من پای به میدان نبرد گذاشتم ، هنوز بیست سال نداشتم و هم اکنون بیش از شصت سال از عمرم گذشته است ، ولی آن کس که فرمانش را اجرا نمی کنند ، طرح و نقشه ای ندارد ( هر اندازه فکر او بلند و نقشه او دقیق باشد هرگز به نتیجه نمی رسد ! ) ( 85 )

82

حق علی بر امت پیامبر ای مردم مرا بر شما و شما را بر من حقی است . اما حق شما بر من آن است که خیر خواهی خود را از شما دریغ ندارم و بیت المال را در راه شما صرف کنم ، و شما را تعلیم دهم تا از جهل و نادانی نجات یابید و شما را تربیت کنم و آداب بیاموزم تا بدانید .

و اما حق من بر شما این است که در بیعت خویش با من وفادار باشید و در آشکار و نهان از خیرخواهی دریغ نورزید ، هر وقت شما را بخوانم اجابت نمایید و هرگاه فرمان دهم اطاعت کنید . ( 86 )

83

امید شهادت به خدا اگر امید شهادت به هنگام برخورد با دشمن نداشتم بر مرکب خویش سوار می شدم و از شما فاصله می گرفتم و مادام که نسیم ها به سوی شمال و جنوب در حرکتند ( هیچ گاه ) به سراغ شما نمی آمدم زیرا شما بسیار طعنه زن ، عیب جو ، روی گردان از حق و پر مکر و حیله هستید . تعداد فراوان شما با کمی اجتماع افکارتان سودی نمی بخشد ، من شما را به راه روشنی واداشتم که جز افراد ناپاک در آن هلاک نگردند . آن کس که در این راه استقامت کند به بهشت رود و هر کس بلغزد به آتش دوزخ گرفتار شود . ( 87 )

84

شکایت از قریش ( عبدالرحمان بن عوف ) مرا گفت : ای پسر ابوطالب ! تو به این امر ( خلافت ) بسیار دل بسته ای ؟ گفتم : دل بسته و شیفته آن نیستم بلکه میراث رسول خدا ( ص ) و حق را خواسته ام . ولای امت وی در رتبه بعد از او برای من است و شما حریص تر از من هستید که میان من و حقم حایل گشته اید و با زور و شمشیر آن را از من گرفته اید .

بار خدایا ! من از قریش به درگاه تو شکایت می کنم ، آنها قطع رحم کردند و روزگارم را تباه ساختند و حق مرا انکار کردند ، و مرا حقیر شمردند و منزلت والای مرا کوچک دانستند و در مخالفت با من اجتماع و اتفاق کردند . حق مرا که همانند لباس

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه