400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 6

صفحه 6

این که داخل قبرش شدم به واسطه آن بود که روزی به او گفتم ، وقتی میت را در قبر می گذارند دو ملک ( نکیر و منکر ) از او سؤ ال خواهند نمود .

گفت : آه ! به خدا پناه می برم از چنین روزی ، در قبرش خوابیدم و پیوسته از خدا درخواست کردم تا دری از بهشت برای او باز شد و وارد باغستانی از باغ های بهشت گردید . ( 3 )

ابوبصیر گفت : از حضرت صادق ( ع ) شیندم . می فرمود : وقتی رقیه دختر پیغمبر ( ص ) از دنیا رفت ، حضرت

رسول بر فراز قبر او ایستاده ، و دست های خود را به طرف آسمان بلند نموده ، شروع به اشک ریختن کرد . عرض کردند : یا رسول اللّه به سوی آسمان دست بلند نموده گریه کردید برای چه بود ؟

( فقال انّی ساءلت ربی ان یهب لی رقیه من ضغطه القبر ) از خدا درخواست کردم دخترم رقیه را از فشار قبر به من ببخشد . ( 4 )

3

شفاعت ابوطالب هنگامی که ابوطالب پدر بزرگوار علی ( ع ) ( اواخر سال دهم بعثت ) از دنیا رفت ، علی ( ع ) به حضور پیامبر ( ص ) آمد و به او خبر داد .

پیامبر ( ص ) از این خبر ، فوق العاده ناراحت شد و اندوهی جانکاه سراسر وجود پیامبر ( ص ) را فرا گرفت ، به علی ( ع ) فرمود : ( برو امور غسل و حنوط و کفن او را انجام بده ، سپس وقتی که او را در تابوت گذاشتی ، مرا با خبر کن ) .

علی ( ع ) این دستورات را انجام داد وقتی که جنازه ابوطالب را در تابوت گذارد ، به حضور پیامبر ( ص ) آمد و جریان را به عرض رساند .

وقتی که پیامبر ( ص ) کنار جسد ابوطالب آمد و چشمش به تابوت افتاد ، سخت متاءثر گردید و قطرات اشک از چشم هایش سرازیر شد ، و خطاب به ابوطالب گفت : ( تو به خوبی صله رحم کردی ، و به جزای خیر نایل شدی ، سرپرستی از کودک یتیم کردی ، و او

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه