400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 68

صفحه 68

فاطمه ( س ) صدایش را بلند کرد و گفت : یا رسول اللّه ( ص ) ! پس از تو ، از ابوبکر و عمر چه دیدیم ! هنگامی که صدایش را شنیدند ، بسیاری از همراهان عمر گریستند ، سپس بازگشتند .

عمر با عده ای ماند و علی را بیرون آوردند و به نزد ابوبکر بردند و او را در مقابل ابوبکر نشاندند . ابوبکر گفت : بیعت کن .

گفت : اگر بیعت نکنم ؟

گفت : در این صورت ، به خدایی که جز او معبودی نیست ، گردنت را می زنیم .

علی ( ع ) رو به قبر پیغمبر ( ص ) کرد و گفت : ( یا ابن ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی ، پس بیعت کرد و به پا ساخت . ( 101 ) ( 102 )

95

چگونگی بیعت بنی هاشم علامه طبرسی صاحب کتاب احتجاج ، و ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامه و السیّایه و غیر آنها نقل می کنند :

هنگامی که امیرالمؤ منان ( ع ) از دفن جنازه رسول خدا ( ص ) فارغ شد ، در مسجد از فراق پیامبر ( ص ) با چهره ای اندوه بار و شکسته ، نشست ، بنی هاشم به حضورش آمده و اجتماع کردند ، زبیربن عوام نیز کنار آن حضرت بود ، در گوشه دیگر مسجد ، بنی امیه در اطراف عثمان اجتماع

نموده بودند ، و در گوشه دیگر بنوزهره در اطراف عبدالرحمان بن عوف ، حلقه زده بودند ، به این ترتیب مسلمین در چند گروه ، در مسجد ، جمع شده بودند ، در این هنگام ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح وارد مسجد شدند ، و گفتند : چرا شما را گروه گروه می نگریم ؟ برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید که انصار و مردم با او بیعت کرده اند .

عثمان و عبدالرحمان بین عوف و طرفدارانشان برخاستند و با ابوبکر بیعت کردند ، حضرت علی ( ع ) و بنی هاشم از مسجد بیرون آمده و در منزل علی ( ع ) اجتماع کردند ، زبیر نیز همراه آنها بود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه