400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 71

صفحه 71

گفتم : اگر علی ( ع ) از خانه بیرون نیاید ، هیزم فراوانی به این جا بیاورم ، و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم ، و یا این که علی ( ع ) را برای بیعت به سوی مسجد می کشانم ، آنگاه تازیانه ( قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم ، و به خالد بن ولید گفتم : تو و مردان دیگر هیزم بیاورید ، و به فاطمه ( س ) گفتم : خانه را به آتش می کشم .

گفت : ای دشمن

خدا و ای دشمن رسول خدا ( ص ) و ای دشمن امیرمؤ منان ! و هماندم دو دستش را از در بیرون آورد که مرا از ورود به خانه باز دارد ، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم ، و با تازیانه ام بر دست های او زدم ، تا در راه رها کند از شدت درد تازیانه ، ناله کرد و گریست ، گریه و ناله اش آنچنان جانسوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود و از آن جا منصرف شوم و بر گردم ، به یاد کینه های علی ( ع ) و حرص او در ریختن خون بزرگان ( مشرک ) قریش افتادم و . . . با پای خودم لگد بر در زدم ، ولی او همچنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود ، وقتی که لگد بر در زدم صدای ناله فاطمه ( س ) را شنیدم ، که گمان کردم این ناله مدینه را زیرورو نمود ، در آن حال ، فاطمه ( س ) می گفت :

یا ابتاه ! یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک ، آه یا فضه فخذینی فقد و اللّه قتل ما فی احشایی من حمل :

( ای پدر جان ! ای رسول خدا با حبیبه و دختر تو چنین رفتار می شود ، آه ! ای فضه ! بیا و مرا دریاب ، که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد ) !

من دریافتم که فاطمه ( س ) بر اثر درد شدید مخاض ، به

دیوار ( پشت در ) تکیه داده است ، در خانه را با شدّت فشار دادم ، در باز شد ، وقتی که وارد خانه شدم ، فاطمه ( س ) با همان حال ، روبه روی من ایستاد ، ولی شدت خشم من ، مرا به گونه ای کرده بود که گویی پرده ای در برابر چشمم افتاده است ، چنان سیلی روی روپوش به صورت فاطمه ( س ) زدم که به زمین افتاد . ( 106 )

98

نجات فاطمه زهرا ( س ) توسط علی ( ع ) نصّی داریم ، که می گوید : علی ( ع ) برای نجات زهرا ( س ) اقدام کرد ولی مهاجمان فرار نمودند و با او مقاله نکردند . نص مروی از عمر بیان می کند که عمر لگدی به در کوفت و موجب سقط جنین فاطمه ( س ) شد؛ عمر وارد شد و از روی روبند به گونه ای زهرا ( س ) زد . ( علی ( ع ) بیرون آمد . وقتی احساس کردم که می آید ، به بیرون از خانه فرار نمودم . و به خالد و قنفذ ، و همراهانشان گفتم : از خطری عظیم نجات پیدا کردم ) . ( 107 )

99

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه