400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 86

صفحه 86

سپس فرمود :

( پدر جان ! دریغ و آه از فراق تو ، و ای فغان از جدایی حبیب تو ابوالحسن امیرمؤ منان ؛ پدر دو سبط تو حسن و حسین ( ع ) ، آن کس که تو او را در کودکی تربیت کردی ، و وقتی که بزرگ

شد ، او را برادر خود خواندی ، و او بزرگترین دوستان و محبوب ترین اصحاب تو در حضورت بود ، او که از همه در قبول اسلام پیشی گرفت ، و به سوی تو هجرت کرد ، ای پدر بزرگوار و ای بهترین خلایق !

فها هو یساق فی الاسر کما یقاد البعیر .

( اکنون او را اسیر گونه می کشند ، چنان که شتر را می کشند ) .

سپس ناله جانسوزی از دل داغدارش برکشید و گفت :

وا محمده ! وا حبیباه ! وا اباه ! وا اباالقاسماه ! وا احمداه ، وا قله ناصراه وا غوثاه ، وا صول کربتاه ، وا حزناه ، وا مصیبتاه ! وا سوء صباحاه ! !

( فریاد ، یا محمد ! فریاد ای دوست ، ای پدر ، ای ابولقاسم ، ای احمد ، آه و فغان از کمی یاور ! ، و مصیبت و اندوه بسیار ، و آه از این روزگار تلخ ! ! ) .

فاطمه ( س ) بعد از این گفتار ، صیحه زد و بی هوش به روی زمین افتاد مردم از گریه او گریستند و صدا به ناله بلند کردند ، و مسجد پیامبر ( ص ) ماتم سرا گردید .

سپس علی ( ع ) را در پیش ابوبکر متوقف ساختند ، و به او گفتند : دستت را دراز کرده و بیعت کن ! !

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه