400 داستان از مصایب امام علی علیه السلام صفحه 96

صفحه 96

ابوبکر گفت : بنده خدا بودن درست است ولی به برادر پیامبر بودن اقرار نمی کنیم !

فرمود : آیا انکار می کنید که پیامبر ( ص ) بین من و خودش برادری برقرار داد ؟

گفتند : ( آری ) ! و حضرت این مطلب را سه مرتبه برایشان تکرار کرد .

سپس حضرت رو

به آنان کرد و فرمود : ای گروه مسلمانان ، و ای مهاجرین و انصار ، شما را به خدا قسم می دهم که آیا در روز غدیر خم از پیامبر ( ص ) شنیدید که آن مطالب را می فرمود ، و در جنگ تبوک آن مطالب را می فرمود ؟

سپس علی ( ع ) آنچه پیامبر ( ص ) علنی برای عموم درباره او فرموده بود چیزی باقی نگذاشت مگر آن که برای آنان یادآور شد . ( و مردم درباره همه آنها اقرار کردند و ) گفتند : بلی ، به خدا قسم .

وقتی ابوبکر ترسید مردم علی ( ع ) را یاری کنند و مانع او شوند پیش دستی کرد و ( خطاب به حضرت ) گفت : آنچه گفتی حق است که با گوش خود شنیده ایم و فهمیده ایم و قلب هایمان آن را در خود جای داده است ، و لکن بعد از آن من از پیامبر ( ص ) شنیدم که می گفت : ( ما اهل بیتی هستیم که خداوند ما را انتخاب کرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را برای ما ترجیح داده است . و خداوند برای ما اهل بیت نبوت و خلافت را جمع نخواهد کرد ) . ( 154 )

132

سخنان امیرالمؤ منین ( ع ) هنگام ورود به مسجد سلمان می گوید : علی ( ع ) را نزد ابوبکر رسانیدند در حالی که می فرمود : به خدا قسم ، اگر شمشیرم در دستم قرار می گرفت می دانستید که هرگز به این کار دست پیدا نمی کردید

. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمی کنم ، و اگر چهل نفر برایم ممکن می شد جمعیت شما را متفرق می ساختم ، ولی خدا لعنت کند اقوامی را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه