- پیشگفتار 1
- در رثای امام حسین علیه السلام زینت آغوش حیدر و حضرت عباس علیه السلام 15
- از گریه اش ملایک هفت آسمان گریست 18
- در بیان کیفیّت سرور ناس: جناب ابوالفضل العباس علیه السلام 21
- عبّاس نامدار 23
- در شجاعت حضرت عبّاس علیه السلام 24
- در شهادت حضرت عباس علیه السلام 29
- زبان حال امام حسین علیه السلام خطاب به برادرش 33
- سقّای کربلا 35
- در مدح شاه ولایت اساس و رثاء حضرت عباس علیه السلام 38
- در مراتب عالیه زبده ناس حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 42
- در رفتن حضرت ابوالفضل علیه السلام بسوی شط فرات 45
- زبان حال سیدالشهداء علیه السلام در بالین حضرت ابوالفضل علیه السلام 48
- در مدیحه و مرثیه آن سقّای تشنه کامان 49
- عشق 51
- در رثاء سیدالشهداء علیه السلام و شهداء گلگون کفن کربلا 53
- در مدح و رثاء حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 55
- در رثاء ابی الفضل العباس علیه السلام 56
- زبان حال ام البنین در خطاب به فرزندانش 57
- مستزاد در مرثیه حضرت عبّاس علیه السلام 58
- ثنای ابوالفضل 62
- به عهد خویش وفا کرد 63
- در ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 66
- در مدح و منقبت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 68
- حضرت عبّاس علیه السلام 70
- شهادت جناب ابوالفضل العباس علیه السلام 73
- میرعلمدار شه کربلا 78
- ماه بنی هاشم 81
- درحرم مطهر حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام 81
- میلاد عباس علیه السلام 82
- شهسوار کربلا 83
- مکتب عشق 91
- سقّای طفلان 94
- ماه عشق 96
- سقّای حرم 96
- میلاد اباالفضل علیه السلام 98
- مردان حق 102
- ولادت با سعادت عبّاس بن علی علیه السلام 104
- فرات مهربانی 108
- ساقی 110
- ماه علقمه 111
- قدّ هلالی 111
- حرام عشق 112
- پرچم افتخار 114
- دوست دارم! 115
- شهاب 117
- روح تشنگی 118
- آبروی خون 119
- بستر عشق 122
- آیین وفا 123
- این دجله ... 125
داوری شیرازی
(1197 ه- .ق - 1283 ه- .ق)
از گریه اش ملایک هفت آسمان گریست
-1
یاران شه که با دل صافی قدم زدند *** آتش به بیخ هستی اهل ستم زدند
یکباره رخ زکشور هستی بتافتند *** خود را جریده بر ره ملک عدم زدند
آتش زدند یکسره بر تار و پود ظلم *** بنیاد کارگاه مخالف بهم زدند
از بس زنوک تیغ فشاندند خون به خاک *** گفتی به خاکِ معرکه آب بَقَم1 زدند
شمشیر از نیام بر آورده خیل شاه *** چابکتر از نهنگ به پهنای یم2 زدند
قربان آن گروه که در پای شاه دین *** دادند جان و از سَرِ مردی قدم زدند
قومی که دم زدند ز مهر امام خویش *** از روی صدق سینه به تیغ دودم زدند
آن بندگان خاص که دادند تشنه جان *** در راه شاه آب به روی کرم3 زدند